چکیده:
آمریکای لاتین،سرزمینی است که از نظر جغرافیایی شامل آمریکای مرکزی،آمریکای جنوبی و کشورهای حوزه دریای کارائیب است.اولین اروپاییای که به آمریکای لاتین رفت کریسفت کلمب بود.کلمب از سوی پادشاه کاتولیک اسپانیا به مأموریت فرستاده شده بود تا با سفر به منطق دور دست قلمرو اسپانیا را گسترش دهد.پاپ در سال 1493،طی اعلامیهای سرزمین تازه کشفشده را بین اسپانیا و پرتغال،دو ابرقدرت آن روزگار،تقسیم کرد.مبلغان مسیحی فعالیت خود را همزمان با کشف سرزمینهای جدید آغاز کردند.هیئتهای مذهبی همواره مهاجمان را همراهی میکردند.هر جا فاتحان میرفتند،نمایندگان کلیسا نیز در کنار نمایندگان پادشاه حضور داشتند.در واقع فاتحان، هر جا قدم میگذاشتند صلیب را در کنار پرچم امپراتوری اسپانیا به زمین فرو میکردند و فتوحات خود را به نام گسترش مسیحیت توجیه میکردند؛در نتیجه اروپاییان مسیحی،آمریکای شمالی و جنوبی را تحت تسلط و حاکمیت خود درآوردند و غالب ساکنان این مناطق،دست کم به صورت اسمی،مسیحی شدند.مسیحیت در این منطقه فرازو فرودهای فراوانی به خود دیده است .این مقاله گزارشی از سیر تاریخی مسیحیت و آخرین فعالیتهای کاتولیکها،پروتستانها،الاهیات آزادیبخش و...در این منطقه است.
خلاصه ماشینی:
"6. وضعیت مسیحیت منطقه در قرن نوزدهم تا قبل از استقلال کشورهای منطقه آمریکای لاتین،عموم این کشورها به جز برزیل -که مستعمره پرتغال بود-مستعمره اسپانیا بودند و از آنجا که پاپ در همان نخستین سالهای کشف این قاره امتیاز انتصاب اسقفها و تعیین حدود خلیفهء گریها را به پادشاهان اسپانیا و پرتغال واگذار کرده بود،کلیسا دقیقا در خدمت قدرت حاکم قرار داشت و همسو با آن عمل میکرد.
به همین دلیل است که عدهای معتقدند تاریخ کلیسای آمریکای لاتین پس از دوران استقلال،چیزی نیست جز تلاش کلیسای این منطقه برای رها شدن از میراث اسپانیا و پرتغال و تطبیق خود با موقعیت جدید؛جریانی که هنوز هم ادامه دارد.
با توجه به اینکه الاهیات آزادیبخش،آماج حملات محافظهکاران کلیسای کاتولیک قرار گرفته و پروتستانهای انجیلی نیز برای از میدان به در کردن آن بیکار ننشسته و رقابت خود را شدت بخشیدهاند،این سؤال به صورت جدی مطرح است که آیا این الاهیات، همچنان میتواند مدعی باشد که برنامه کارآمد و قابل قبولی برای تغییر و تحول پایهریزی کرده است؟ شکست سوسیالیسم،اضمحلال و تفرقه چبگرایان منطقه،حاکمیت نسبی دموکراسی و بازگشت سیاست اقتصادی نولیبرالی در منطقه آمریکای لاتین، مخالفتهای فراوان واتیکان،شکست رژیم ساندنیستها در نیکاراگوئه در اویل دهه 09 میلادی،و رشد پروتستانتیسم انجیلی در میان گروههایی از مردم که مروجان الاهیات آزادیبخش آنان را پایگاه اصلی خود تلقی میکردند،به این احساس دامن زد که الاهیات آزادیبخش رو به نابودی است."