چکیده:
در این مقاله،استدلال رایجی به نفع بازنمودگرایی بیرونگرایانه دربارهء آگاهی به نام استدلال شفافیت صورتبندی و بررسی میشود.این استدلال با استناد به شفافیت آگاهی،درصدد نشان دادن این است که ویژگیهای کیفی آگاهی در واقع، کیفیتهای سابجکتیو خود تجربهء آگاهانه نیستند،بلکه کیفیتهای امور بیرونیای هستند که در آگاهی ما به طور شفاف،بازنمایی شدهاند.در این مقاله،این استدلال و اشکالاتی را که به آن وارد شده،تبیین و صورتبندی میکنیم.در بخش دوم مقاله، با تحلیلی پدیدارشناختی از شفافیت و به کارگیری یک آزمون فکری،نشان میدهیم که شفافیت میتواند استدلالی برای خودبازنمودگرایی باشد،اما نمیتوان از طریق آن،بازنمودگرایی بیرونگرایانه را ثابت کرد.
خلاصه ماشینی:
"تلقی درست این است که کیفیاتی وجود دارند که شخص مستقیما از طریق دروننگری به آنها دسترسی دارد،اما این کیفیات اگر کیفیت چیزی باشند،کیفیات اشیاء و سطوح خارجیاند نه کیفیات خود تجربه.
تمایز میان توجه و اطلاع این مدعا را تضعیف نمیکند؛زیرا اگر شخص اطلاع مستقیم و بیواسطهای از ویژگیهای ذاتی تجربهاش داشت،لازم میآمد که از طریق توجه کردن به تجربهاش از آن ویژگی مطلع شود،در حالی که صرفا از ویژگیهای اشیای بیرونی مطلع میشود.
اما پدیدارشناسی ما چه ویژگیها و ساختار درونیای دارد که سبب میشود برخی از اشیاء و ویژگیها برای ما عینی و معطوف به خارج به نظر برسند؟در ادامه،تبیینی پدیدارشناختی از ویژگی معطوف به خارج برخی از تجربهها ارائه میکنم و پس از آن به این موضوع بازمیگردم که چگونه ویژگی متعدی تجربهء ما شفافیت تجربه را تبیین میکند.
1. دیدگاه توقع: سوزانا زیگل (Siegel,2006) مستقل یا عینی به نظر رسیدن شیء از منظر مدرک را بر اساس این شرطیه(ش الف)بیان میکند:«وقتی S منظر خود را دربارهء o عوض میکند، o حرکت نمیکند»؛برای مثال،وقتی به قندان روی میز نگاه میکنم،اگر سرم را حرکت دهم یا جای خود را عوض کنم،قندان همراه با حرکت سر یا بدن من حرکت نخواهد کرد،در حالی که در موردی اشیای وابسته به منظر این گونه نیست؛برای مثال،وقتی پستصویری را تجربه میکنم،پس تصویر با حرکت سر یا بدن من حرکت خواهد کرد.
بازنمودگرایی بیرونگرایانه تنها در صورتی میتواند از طریق استدلال شفافیت ثابت شود که شفافیت دست کم به لحاظ تاریخ تکاملی(تاریخچهء اجدادی)نشاندهندهء اشیای محیطی باشد،در حالی که استدلتال فامبی نشان میدهد که ممکن است تجربهء ما ناظر به جهان و در نتیجه،شفاف باشد،بیآن که هیچ تاریخچهء فردی یا تکاملیای از تماس با محیط وجود داشته باشد."