چکیده:
استدلال از طریق به نظر رسیدن و استدلال از طریق خصوصیات بازنمودیای که در ویژگیهای پدیداری وجود دارند(مانند شرایط صدق و دقت تجربه و بافت مفهومی آن)،از جمله استدلالهایی هستند که به نفع بازنمودگرایی مطرح شدهاند. بازنمودگرایی دربار خصیصهء پدیداری تجربهء آگاهانه از دو مدعا تشکیل شده است؛یکی این که هیچ تغییر پدیداریای بدون تغییر در محتوای بازنمودی ممکن نیست و دوم این که هیچ تغییری در محتوای بازنمودی بدون تغییر پدیداری امکان ندارد.مثالهای نقضی برای هر یک از او دومدعای بازنموگرایی مطرح شدهاند؛ برخی از آنها به مواردی اشاره میکنند که در آنها تغییر پدیداری رخ میدهد، هرچند تغییری در محتوای بازنمودی وجود ندارد و دستهء دوم به مواردی اشاره میکنند که در آنها محتوای بازنمودی تغییر میکند،بی آنکه ویژگیهای پدیداری تغییر کنند.در این مقاله،استدلالهای فوق و مثالهای نقض آن بررسی خواهند شد.
خلاصه ماشینی:
"اما وقتی میگوییم«این غذا برای من چندشآور به نظر میرسد»(به ویژه در سیاقی که همان غذا برای شخص دیگر لذیذ به نظر میرسد)نمیتوان این پرسش را مطرح کرد که آیا غذا به واقع،چندشآور است یا نه؛زیرا این گزاره صرفا به کیفیت تجربهء من اشاره میکند و هیچ ویژگیای از خود غذا را برای من بازنمایی نمیکند.
با توجه به این ملاک،میتوان استدلال کرد که تغییر نحو به نظر رسیدن جهان در مورد خصیصههای پدیداری e و e* از باب «به نظر رسیدن التفاتی»است نه«پدیداری»؛زیرا وقتی جهان قبل از زمان t برای من به صورت آبی روشن به نظر میرسد و پس از زمان t به صورت آبی تیره به نظر میرسد،میتوان این پرسش را در مورد هر دو خصیصهء پدیداری مطرح کرد که آیا به واقع،جهان همین طور است یا نه؟برای مثال:قبل از زمان t میتوان این پرسش را مطرح کرد که آیا به واقع،جهان آبی و روشن است یا نه.
البته،در مواردی که شخص یک شیء مبهم را به طور واضح تجربه میکند،برای مثال،دیدن یک تصویر مبهم،ابهام به صورت کیفیت شیء بیرونی تجربه میشود،نه کیفیت خود تجربه،اما این استدلال بر موارد مبهم دیدن یک شیء واضح مبتنی است(نه واضح دیدن یک شیء مبهم)؛ بنابراین،مثال نقض قویای برای این مدعای بازنمودگرایی خواهد بود که تجربهء ما کیفیتها را برای ما به صورت کیفیتهای اشیاء نمودار میکند،نه به صورت کیفیتهای خودش؛زیرا این استدلال موردی را مطرح میکند که در آن،کیفیتی به صورت کیفیت خود تجربه برای ما پدیدار میشود."