چکیده:
مفهوم دمکراسی، در خاورمیانه همیشه با فراز و نشیبهای بسیاری همراه بوده و در طی زمان، دچار تحول زیادی شده است. اگر چه چالشهای ظهور مفهوم دمکراسی در بسیاری از حکومتهای خاورمیانه قابل مشاهده است؛ شدت و ضعف این چالشها با توجه به سابقه تاریخی، فرهنگی و اقتصادی کشورهای جهان اسلام متفاوت است. پیشبینی و فرضیه غالب، این است که توسعه سیاسی و بسط دمکراسی در جهان، زمینهساز ظهور جنبشهای مخالف، در تمامی کشورهای جهان اسلام خواهد بود؛ اما نهادینه شدن فرایند دمکراسی، دارای روندی است که گذر از آن، نیازمند مطالعه و دقت بیشتری است.
خلاصه ماشینی:
"تأثیر این ایدههای نوین، سریع و چشمگیر بود و تا اوایل قرن بیستم، نه تنها لیبرالهای غرب زده، بلکه حتی برخی از علمای مسلمان نیز، در لفظ از دمکراسی، جانبداری کردند و حتی این ادعا را مطرح نمودند که دمکراسی و بسیاری از ایدههای نوین در متون اسلامی وجود داشته است.
193 از سوی دیگر، باید توجه داشت که اعمال فشار برای دمکراسی از سوی چندین گروه در ساختار سیاسی کشورهای اسلامی مورد استقبال قرار میگیرد: 1) از سوی کسانی همانند جنبشهای اسلامی که در پی تغییر حاکمان و رژیمهای موجود هستند؛ 2) از سوی افرادی که احساس میکنند از نظام فعلی حذف شدهاند؛ 3) از سوی کسانی که در صددند تا گروههای طبقاتی، منطقهای، فرقهای و نژادی وابسته به آنها به قدرت برسند.
برخی از تحلیلگران غربی در این مورد صراحتا اظهار داشتهاند که زمینهسازی برای فرآیندهایی که خطر دستیابی طرفداران نهضتهای اسلامی ضد غرب را به مراکز قدرت جهان اسلام فراهم نماید، با منافع غرب، مغایر است.
بدین ترتیب، هر چند لائیسیته، همراه با بار معانی و مقاصدش، مربوط به تمدن غرب میباشد و به سادگی نمیتواند وارد جوامع اسلامی شود، اما تغییر شکل بنیادینی که در جهان ایجاد کرده، به صورت ناخواسته، جوامع اسلامی را نیز تحت تأثیر خود قرار میدهد و کشورهای اسلامی نیز در عبور از مرزهای توسعهنیافتگی و تحقق دمکراسی، ناچارند به جدایی دین از سیاست توجه داشته باشند.
از سوی دیگر، این مفهوم، در چند دهه آینده، ذهن بسیاری از سیاستمداران و اندیشمندان اسلامی را به خود مشغول خواهد کرد و آنها را ترغیب میکند که در ابعاد مختلف، مدلهایی سازگار از این مفهوم را در جهان اسلام ارائه دهند."