چکیده:
یکی از طرق فوق العاده اعتراض، عبارت از رسیدگی به طریق شعبه تشخیص دیوانعالی کشور است. در قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1290، شعبه تشخیص در مواد (441) و (442) اصلاحی آن مورد اشاره قرار گرفته بود که شباهت و تفاوت هایی با شعبه تشخیص در قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب، اصلاحی 1381 دارد. ساختار شکلی شعب تشخیص نیز در قانون جدید با سلف، خودداری شباهت ها و تفاوت هایی بوده که قابل توجه است. وظایف شعب تشخیص در قانون فعلی در دو بند کلی احصاء گردیده که شامل : 1- رسیدگی ماهوی به اعتراض از آرای قطعی صادره از محاکم و 2- تجویز اعاده دادرسی... است.
خلاصه ماشینی:
"اما سؤال این است که آیااحکام قطعی صادره از شعب تشخیص دیوانعالی کشور قابلیت اعاده دادرسی (عادی) را دارند؟ به اعتقاد ما جواب سوال منفی است، چرا که می دانیم تجویز اعاده دادرسی وفق تبصره 5 ماده (18) قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب با شعبه تشخیص دیوانعالی کشور است و حال چگونه امکان دارد یکی از شعب تشخیص در راستای اعاده دادرسی (عادی) برای حکم قطعی شعبه تشخیص هم عرض خود جواز اعاده دادرسی را صادر کند،مهمتر از آن اینکه، ولو جواز اعاده دادرسی صادر شود، چه مرجعی باید به آن رسیدگی کند؟ ملاحظه می شود احکام قطعی شعبه تشخیص قابلیت اعاده دادرسی عادی را ندارند، لیکن احکامی که پس از اعاده دادرسی (عادی) صادر می شوند، قابلیت اعتراض در شعب تشخیص و یا اعتراض از طریق رئیس قوه قضاییه را دارند.
حال پس از بیان خصایص شعب تشخیص، قصد داریم نگاهی تطبیقی بین شعب تشخیص دهه ی پنجاه با شعب تشخیص دهه ی هشتاد، به شرح زیر داشته باشیم: 1- شعب تشخیص در گذشته، وظیفه رسیدگی به شکایات فرجامی از جهت رعایت موعد، قابلیت فرجام پذیری، تطبیق جهات درخواست فرجامی با ماده (430) قانون آیین دادرسی کیفری، رسیدگی به فرجام خواهی از قرارهای قابل فرجام، رسیدگی به فرجام خواهی احکام قابل فرجام دادگاه استان، حل اختلاف در صلاحیت اخذ تصمیم در مورد استرداد درخواست فرجامی ؛ اخذ تصمیم در مواردی که بعد از صدور حکم یا قرار فرجام خواسته جهات موقوفی تعقیب کیفری حادث شده و رسیدگی مقدماتی به درخواست های اعاده دادرسی را به عهده داشت."