چکیده:
مشهور فقهای فریقین "رؤیت هلال" را تنها راه ثبوت "حلول ماه قمری" دانسته و تمام احکام بر حلول ماه را به رؤیت مشروط مترتب کرده¬اند. فقط در صورتی که رؤیت هلال به دلیل مانع خارجی امکان¬پذیر نباشد می¬توان به راههای دیگری مانند گذشت سی روز از اول شعبان متوسل شد. این مقاله این نظریه مشهور را مورد بررسی قرار داده و نتیجه گرفته است که موضوع احکام مترتب بر حلول ماه، علم به "تشکیل هلال ماه" و رؤیت هلال یکی از راههای حصول علم به تحقق هلال است. مطابق این نظریه, حلول ماه نو برای همه مناطق کره زمین که در یک نیم¬کره قرار دارند در یک زمان حاصل می¬شود
خلاصه ماشینی:
"بنابراین،اختلاف دو نظریهء پیش گفته در دو جهت دیگر است:نخست در بارهء این پرسش غیر فقهی است که آیا فاصله زیاد دو شهر الزاما به معنی تفاوت افق و عدم امکان رؤیت هلال است؟و دوم این بحث فقهی است که آیا اطلاقی لفظی مبنی بر این که رؤیت در یک شهر برای شهر دیگر کافی است در روایات وجود دارد یا خیر؟ اما پرسشی که ما در این مقاله در صدد پاسخ به آن هستیم این است که آیا میتوان مبنای دیگری برای تحلیل این مسأله جستجو کرد که بر اساس آن حتی در صورت علم به تفاوت طبیعی دو شهر در امکان و عدم رؤیت بتوان به همسانی شرعی آنها در زمان آغاز و پایان ماههای قمری قائل شد؟برای رسیدن به چنین نظریهای باید سه مسأله زیر را مورد بررسی قرار داد: اول-آیا رؤیت هلال در نظر شارع،ذاتا و بالاصاله موضوع حکم شرعی قرار گرفته یا این که رؤیت،طریقی برای اطلاع از حلول ماه نو است؟در صورتی که رؤیت هلال به صورت موضوعی،در حکم شرعی دخالت داشته باشد ناچاریم در هر شرایطی بر تحقق رؤیت به عنوان عامل دخیل در حکم تأکید کنیم،ولی در صورت عدم دخالت رؤیت به صورت موضوعی و اثبات طریقیت رؤیت،به مسأله بعد میرسیم."