چکیده:
مسئلۀ قرینه¬ای شر تنها استدلال ملحدان علیه خدا است؛ و نیز مسئلۀ منطقی شر به مثابه مشکلی در میان خداباوران مطرح است. مسئلۀ این مقاله این است که آیا نظریۀ ادراکات اعتباری علامه طباطبایی میتواند با اعتباری دانستن شرور، پاسخی برای این مسئله باشد؟ در این مقاله ضمن طرح مسئلۀ شر در صورتهای منطقی و قرینهای آن، این پیشفرض را دنبال میکنیم که شر امری اعتباری است و وجود خارجی ندارد. اگر شر را اعتباری بدانیم، آنگاه براساس نظریۀ ادراکات اعتباری بهکارگیری تصدیقات دربارۀ شرور ممکن خواهد بود، و اطلاق صدق و کذب در مورد این گزارههای ناظر به شرور بر اساس ضوابط حاکم بر اعتباریات صحیح خواهد بود. البته صدق و کذبی که بر اساس تطابق با صورت وهمی است. همواره کسانی که شر را به نحوی عدمی یا وهمی دانستهاند با این مشکل از سوی دیگران مواجه بودهاند که اگر شر امری وهمی یا عدمی باشد، آنگاه چگونه راجع به آن میتوان سخن گفت و تصدیقات مثبت و منفی در باب آنها داشت؟ و شرور چگونه منشأ اثر هستند؟ در نظریۀ ادراکات اعتباری ضمن بررسی چگونگی منشأ اثر بودن شرور، ارتباط اعتباریات ـ که شرور را نیز شامل میشوند ـ با حقایق واقعی و عینی تبیین خواهد شد. مساله شرور با اقسام سه گانه آن (اخلاقی، طبیعی و مابعدطبیعی) از چالش برانگیزترین مسائل فلسفی و کلامی است که نه تنها ذهن خواص که ایمان عوام را هم بعضا مشوش ساخته است و امروزه مساله قرینهای شر را در تمایز با مساله منطقی آن پناهگاه الحاد هم خواندهاند. در سنتهای فلسفی و کلامی از دیرباز تاکنون یکی از پاسخهای مهم به مساله شر، عدمی و نسبی قلمداد کردن شر است. به نظر میرسد میتوان از نظریه بدیع و ابتکاری علامه طباطبایی در خصوص ادراکات اعتباری به تقریری نوین و به جهاتی متفاوت از نظریههای کلاسیک درعدمی و نسبی و وهمی بودن شر رسید و این مهم از طریق "اعتباری" دانستن "شر" به معنا و مفاد مدنظر علامه طباطبایی قابل تحقق است. از نظر علامه طباطبایی همه مفاهیم و گزارههای عملی در برابر ادراکات اخباری و حقیقی، اعتبار جعل و قراردادهای انسانیاند درجهت رفع حوائج و نواقصی زیستی و وجودی و فرونشاندن تمایلات و رغبات برخاسته از آن نیازها. ازجمله این اعتبارات حسن و قبح و به تبع آن خیر و شر است. ویژگی و معیار مهم در اعتباریات آن است که ما ناظر به غایات متصورمان آنها را مثلا خوب یا بد، خیر یا شر محسوب میکنیم نه اینکه امور به لحاظ نفس الامری چنین باشند. البته ادراکات اعتباری به جهت اثر و کار کرد و غایتی که بر آنها مترتب است ونیز منشاء وجودی و زیستی فردی یا جمعی که دارند مرتبط و مترتب بر واقع هستند و لذا معرفت بخش و معقولند هرچند برهان بردار نیستند و البته عقلانیت آنها از نوع دیگری (عملی) است. در پرتو «اعتباری» دانستن شرور به نظر میرسد هم مساله منطقی شر و هم مساله قرینهای آن و هم منافات نداشتن وجود شرور با نظام حکیمانه الهی، تقریری خردپذیرتر مییابد. علاوه بر اینکه احساس و تجربه شر هم به عنوان یک واقعیت بشری به رسمیت شناخته میشود و انکار نمی شود.
The problem of evil، along with its three subdivisions (ethical، physical and metaphysical) is among the most challenging philosophical and theological problems. One of the most important answers which have been given to this problem from various philosophical and theological traditions from ancient times until today is to judge that evil is related to non-existence. It seems that on the basis of ʿAllamah Tabataba’i’s innovative theory regarding conventional perceptions (idrakat-i i’tibari) one can derive a new formulation of the classic theories، which is in significant ways different from them، on the basis that evil is to be considered ‘conventional’ as the term is understood by ʿAllamah Tabataba’i. As ʿAllamah Tabataba’i understands it، all practical propositions relating to report-based or real perceptions involve the creation of human conventions for the sake of satisfying certain practical and existential needs and the inclinations arising from these. These conventions include ‘good’ and ‘bad’، and likewise، ‘good’ and ‘evil’. The crucial aspect of these conventions is that we name our concepts ‘good’ or ‘evil’ on the basis of our goals، as opposed to them having such qualities in themselves. Of course، conventional perceptions، in so far as their effects، functions، purposes، and individual or social sources are concerned are related to and based on reality. As such they are both capable of proving knowledge and are intelligible، even though they are not susceptible to demonstration and their intelligibility is of the practical variety. On the basis of the consideration of evil as conventional، it seems that this problem can find a satisfactory solution and it can be shown that the existence of evil does not contradict the existence of a universe based on a wise divine plan. Furthermore the experience of evil is also recognized in this theory as a human fact and is not completely denied as is the case with similar theories.
خلاصه ماشینی:
مسئلۀ اين مقاله اين است که آيا نظريۀ ادراکات اعتباري علامه طباطبايي مي تواند با اعتباري دانستن شرور، پاسخي براي اين مسئله باشد؟ در اين مقاله ضمن طرح مسئلۀ شر در صورت هاي منطقي و قرينه اي آن ، اين پيش فرض را دنبال مي کنيم که شر امري اعتباري است و وجود خارجي ندارد.
همواره کساني که شر را به نحوي عدمي يا وهمي دانسته اند با اين مشکل از سوي ديگران مواجه بوده اند که اگر شر امري وهمي يا عدمي باشد، آن گاه چگونه راجع به آن مي توان سخن گفت و تصديقات مثبت و منفي در باب آن ها داشت ؟ و شرور چگونه منشأ اثر هستند؟ در نظريۀ ادراکات اعتباري ضمن بررسي چگونگي منشأ اثر بودن شرور، ارتباط اعتباريات ـ که شرور را نيز شامل مي شوند ـ با حقايق واقعي و عيني تبيين خواهد شد.
بناي ايشان در نظريۀ ادراکات اعتباري حل مـسئلۀ شر نيست (سبحاني ، جامعيت علامه طباطبايي، ٢٩٣)، با اين حال خود ايشان در تفسير الميزان بحث شرور را با اعتباريات مرتبط ساخته و نيز تأکيد کرده اند که بررسـي لـوازم اين نظريه در ديگر مسائل فلسفه نتايج سودمندي بـه دسـت خواهـد داد.
البته در کتب فلـسفي علامه ، به وضوح در اين باره سخن به ميان نيامده اسـت امـا در پايـان جلـد دوم کتـاب اصول فلسفه ايشان تبيين ديگر مباحث کلامي بر اساس نظريۀ ادراکـات اعتبـاري را بـه خوانندگان ارجاع مي دهد و همان طور که در ادامه خواهد آمد در تفسير، تـا حـدي ايـن مبحث را بررسي مي کند.