چکیده:
در نظر بسیاری از متفکران، مسئله بنیادی مابعدالطبیعه پرسش از «هستی» است. اما شهرزوری به عنوان یک فیلسوف آشنا با سنت فلسفه سینوی و کانت فیلسوف آلمانی از جمله متفکرانی به شمار می روند که ضمن انتقاد از «هستی» به مثابه امر عینی و واقعی، ابتنای مابعدالطبیعه بر «هستی» را انکار می کنند. البته، شهرزوری در مرزهای مابعدالطبیعه سنتی باقی می ماند و کانت ـ با انتقاد از مابعدالطبیعه سنتی ـ نوعی مابعدالطبیعه معرفت شناختی را طرح می کند؛ اما میان انتقادهای آنان به «هستی»، قرابت و همسویی ویژه ای مشاهده می شود. در این نوشتار، با بررسی، تحلیل، و مقایسه اندیشه های این دو فیلسوف، به اشتراک ایشان در فضای عمومی حاکم بر مابعدالطبیعه شان اشاره خواهیم داشت. به نظر می رسد که چگونگی انتقاد و تحلیل این دو فیلسوف از هستی، بیان کننده نوعی نگاه منطقی به این مقوله است؛ نگاهی که راه را برای طرح و پذیرش اصالت ماهیت در سنت فلسفی هریک از آن دو هموار می کند.
خلاصه ماشینی:
شهرزورى به هنگام بحث درباره اعتبارى بودن وجود، ابتدا سه ديدگاه را در باب «وجود» طرح مىكند و به بررسى آنها مىپردازد: نظريه اول آن است كه در ظرف خارج، وجود زائد بر ماهيات است و هويّت واقعى در خارج دارد (او اين ديدگاه را به مشّاييان نسبت مىدهد)؛ امّا نظر دوم آن است كه وجود، تنها در ظرف ذهن زائد بر ماهيات است و آنچه در خارج هست، شىء واحدى است (به نظر شهرزورى، اين ديدگاه از آنِ حكمايى است كه به شدّت، در نظرورزى و استقصاى مباحث فرورفتهاند)؛ ديدگاه سوم نيز نظريهاى عاميانه است كه وجود و ماهيت را هم در ذهن و هم در خارج، داراى عينيت و يگانگى مىداند (او كه اين نظر را به برخى از متكلّمان نسبت مىدهد، بر آن است كه آنچه بيشتر مدّنظر بوده و مورد بررسى قرار گرفته، همان دو ديدگاه اول و دوم است؛ زيرا بطلان ديدگاه سوم كاملا واضح مىنمايد).
اگر ديدگاه كانت درباره چگونگى حمل «وجود» و انكار حمل واقعى آن، به اين معنا باشد كه وجود شىء، امرى مغاير با ذات شىء در ظرف خارج نيست و نمىتوان به زيادت و عروض خارجى وجود بر ذات باور داشت، سخن وى مقرون به صحّت و قابل پذيرش است؛ امّا تحليل دقيق عبارات كانت، با توجه به تأكيد وى بر صرف رابط بودنِ «وجود»، بيانگر آن است كه مقصود او از واقعى نبودن حمل وجود بر اشيا، حذف «وجود» از گردونه واقعيت و ارجاع آن به عالم منطق است.