چکیده:
معرفت دینی و معرفت تاریخی دو قلمرو برجسته معرفت انسانی اند که پیشینه ای بس کهن نیز دارند. در مقاله حاضر کوشیده ایم افزون بر پرداختن به وجوه مفارقت این دو حوزه معرفتی، تشابهات آن دو را نیز بررسی کنیم. معرفت دینی و تاریخی در امور مختلفی همچون نقلی بودن، تحقق موضوع ها در گذشته، اتکای بر روایت و ... دارای پیوندهای روشی مشترکی هستند. از سویی، دین در تاریخ و در مقابل، تاریخ در دین، جایگاه برجسته ای دارد. گذشته از آن، دو حوزه معرفتی فوق در اموری به یکدیگر نیازمند و وابسته اند. این پیوندها، ضرورت توجه پژوهشگران هر دو رشته را به یکدیگر بیش از پیش آشکار می سازد.
Two outstanding fields of human knowledge are religious knowledge and historical knowledge which have a long background as well. This article will try to mention the differences between the two mentioned fields and also investigate their similarities. Some of their similarities are their common methods such as being narrated، occurrence of their subjects in the past and relying on narrations. On the other hand religion has an outstanding position in history and vice versa. They also depend on each other in some cases. These relationships show that it is necessary for the researchers of the two fields to be related with each other.
خلاصه ماشینی:
ک : استنفورد، ١٣٨٤: ص١٩٠) در اين نوشتار، با تکيه بر دو واژٔە مضاف «معرفت ديني » و«معرفت تـاريخي »، ديـن بـه معناي اصل پيام هاي آسماني و تاريخ نيز به معناي نفس رويدادهاي گذشتة انساني در نظـر گرفته شده است .
بر اين اساس ، معرفت ديني به معرفتي بشري که در پي فهم و تفسير اصل و محتواي پيام هاي آسماني است و معرفت تاريخي به معرفتي بشري که در پي توصـيف و تحليل و تبيين حوادث گذشتة زندگي انساني و باز خواني آنهاست تعريف شده اند.
(رک : معرفـت ، ١٣٧٩: ص٢٨١ ـ ٢٧٦؛ ملبوبي ، ١٣٧٦: ص١٠٤ ـ ١١٨؛ کرمي فريدني ، ١٣٨٢: ص٧٧) گذشته از اهداف ، فوق ، اگر بخواهيم علتي اساسي براي اين پرداخت هاي تاريخي قـرآن بيابيم ، به نظر مي رسد آن علت همانا هم نوايي و همراهي تاريخ با قرآن کـريم و بـسياري از آموزه هاي ديني است .
شايد به سبب همين نياز اساسي است که خداوند در جاي جاي قرآن کريم ، به نوعي انسان شناسـي نيز مي پردازد؛ به گونه اي کـه يکـي از اهـداف ذکـر قـصه هـاي قرآنـي را مـي تـوان معرفـي ويژگي هاي انسان ذکر کرد.
به نظر مي رسد اين گونـه پرسش هاي اساسي فلسفة تاريخ را تنها دين و معرفت ديني مي تواند پاسخ گويد و بـر ايـن اساس ، معرفت تاريخي در اين حوزه نيز نيازمند معرفت ديني است .
بر اين اساس ، تاريخ مـي توانـد هماننـد ابزاري مناسب در اختيار مبلغان ديني قرار گيرد؛ همان گونه که قرآن کـريم نيـز، بـسياري از پيام هاي خود را با بهره گيري از قصص تاريخي انتقال داده است .