چکیده:
کتاب زندگی بشر را از هر جایش که بگشایید،ملاحظه خواهید کرد که در آن این پرسش به تکرار مطرح شده است که ما مجبوریم یا مختار؟بیشک این مساله یکی از مهمترین مسالههایی است که فیلسوفان و غیرفیلسوفان را در طول تاریخ به خود مشغول کرده است، بنابراین همهی نظامهای فلسفی و دینی در طول تاریخ خود زمانی با مسالهی جبر و اختیار دست به گریبان بودهاند.به همین موازات اندیشمندان دینی و غیردینی نیز به این موضوع به شکلهای گوناگون نگریستهاند و تحت مشربشان عدهای طرفدار جبر،عدهای طرفدار اختیار و عدهای بینابین سرگردان و مدهوش ماندهاند.بر همین اساس بیشتر شاعران هم کم وبیش در این باره اظهارنظر کردهاند(رکنی،اما حافظ یکی از شاعران بلندمرتبهای است که به این موضوع میاندیشیده است)این مقاله تلاش در دریافت رای حافظ در این باره و ریشهیابی چرایی آن در اندیشههای اسلامی دارد.
خلاصه ماشینی:
"نخست،آگاهی و آزادی و توانایی خویش است برای تصمیم گرفتن در مورد خود و برای سنجیدن و اندیشیدن دربارهی اینکه در اوضاع و احوال مختلف چه کنیم؟از سوی دیگر، جنبهی دوم آن است که در بسیاری از موردها که میپنداشتیم افعال ما از روی اختیار بوده،کشف میکنیم که عزم و تصمیم ما تحت تاثیر عاملهای گوناگون شخصی و اجتماعی قرار داشته است و ما به واقع در آن موردها مختار و آزاد نبودهایم.
این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم نظریهی رویت الاهی: در کارخانهای که ره عقل و فضل نیست فهم ضعیف رای فضولی چرا کند نفی اعتبار عقل: در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا سرها بریده بینی بیجرم و بیجنایت نفی وجوب عدل بر خداوند: اما به همین موازات بر اختیار نیز تاکید کرده است.
حافظپژوهان علت عقیدهی جبر در بعضی از اشعار حافظ را نسبت دادن اشعری بودن او میدانند،ولی میتوان گفت حافظ به واقع به اختیار نیز فکر میکرده است و این موضوع یکی از پارادوکسیکالهای حافظی است.
این موضوع در عالم بالای عرفان رخ میدهد تجربهی حافظ نیز در این مورد آنجاست که میگوید: دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت با من راهنشین بادهی مستانه زدند آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعهی فال به نام من دیوانه زدند از طرف دیگر جبر حافظ نتیجهی وضع تحصیلی و اجتماعیاش بوده است."