خلاصه ماشینی:
"جواد محدثی قم در آستانه طلوع چشمان روزگار در آن دورهء سیاه در انتظار آمدن«او»به راه بود از آسمان ظلم بسوی زمین عدل بر فرق مردمان میآمد از سپاه ستم سنگها فرود ابر سیاه و تیرهء بیداد حاکمان در آسمان،غبار جفا میپراکنید شب بود و ظلمتش...
در گیرودار آنهمه تاریکی «تیغ سحر ز خیمه شب پردهای درید» برقی به صبح نیمهء شعبان پدید گشت.
آن برق صبحخیز همچون ستارهای چشمکزنان،به دامن تاریک شب نشست موسای مؤمنان،ز پس پرده شد پدید «مهدی»ز ره رسید «بشکفت بر لبان افق،خندهء امید» *** اینک،در این زمان، کشتیشکستگان ز ساحل فتاده دور درکام موج حادثهها خواب مرگ را تعبیر میکنند.
*** ای حجت خدا دلهای پر ز درد در انتظار لحظه دیدار میطپد هر سو شعار تفرقهانداز دشمنان هر دم هزار نغمه ز حلقوم«سامری» هر جا هزار دام ز«قارون زرپرست» هر سو هزار معبد تاریک شرک و جهل هر لحظه بانگ ناخوش«گوسالهء»زرین ما بیپناهها اکنون اسیر کمند تحیریم ما را ز«تیه»حیرت و حرمان،نجات بخش ما را نجات بخش ما را نجات بخش"