خلاصه ماشینی:
"تا مقنی را خبر کردند و او با هزار سختی به چاه فرو ریخته رفت،ظهر شده بود دختر آقا دیگر سرش تکان نمیخورد و لبش هم نمیجنبید.
مؤلف در نامهء عنبرین شمامه(نزدیک بود قلمطغیان کند و بنویسم پسته شمامه)خود به بنده اشاره فرمودهاند که دانشمند عالی مقام،حضرت آقای استاد دکتر باستانی پاریزی هم بناست مقدمهای بر کتاب شناخت پسته ایران مرقوم فرمایند،و پسته گویا در کرمان و آن صفحات که همواره عمری است مطمح نظر خاص دوست سر تا پا فیض و معرفت و ذوق ما میباشد، مصلحت در آن است که من جلو زبان و قلم راحتی المقدور بگیرم و میدان را به دست کسانی واگذارم که احق اختصاصی در این قبیل امور دارند.
درست است،همچنان که در ضمن شناخت پسته از کتاب گنج شایگان یا اوضاع اقتصادی ایران این حقیر هم کمه شصت و پنج شش سال پیش از این در برلن به چاپ رسید-و در همین اواخر هم به همت و عنایت دوستان گرامی و کامل و فاضلم در تهران مانند حضرت آقای استاد دکتر جواد شیخ الاسلامی تجدید طبع یافت-هم ذکری رفته است،ولی آن پیمانه ریخت،و من بنده را مدتهاست که دیگر به جز داستان سرایی و نقالی و قصهگویی با مباحث دیگر سر و کار زیادی نیست ولی همین قدر میدانم که،به طوری که مؤلف در آغاز گفتار اول از کتاب بسیار با ارزش خود تذکر داده است باید دید: «آیا ادامهء حیات سیاسی و اقتصادی کشور ایران بدون درآمد حاصله از نفت میسر است یا نه؟» و همو جواب متقن و مبنی بر علم و معرفت به این سؤال حیاتی داده است."