خلاصه ماشینی:
"خوب است این مطالب را از زبان خود امام بشنویم: «عبد الله بن جناده»میگوید:من در نخستین روزهای زمامداری علی از مکه وارد مدینه شدم،دیدم همه مردم در مسجد پیامبر دور هم گرد آمدهاند و انتظار ورود امام را میکشند،ناگهان علی درحالی که شمشیر خود را حمایل کرده بود از خانه بیرون آمد،دیدهها به سوی او خیره شد،و او در مسند خطابه قرار گرفت و سخنان خود را پس از حمد و ثنای خداوند چنین آغاز کرد: «هان ای مردم!آگاه باشید روزی که پیامبر گرامی از میان ما رخت بربست،لازم بود که کسی با ما در باره حکومتی که او پیریزی کرد نزاع نکند،و به آن چشم طمع ندوزد،زیرا ما وارث و ولی و عترت او بودیم،اما برخلاف انتظار،گروهی از قریش به حق ما دست دراز کرده در نتیجه خلافت را از ما سلب کردند،و از آن خود قرار دادند،بخدا سوگند اگر ترس از پیدا شدن شکاف و اختلاف در میان مسلمانان نبود و بیم این نبود که بار دیگر،کفر و بتپرستی به نقاط اسلامی بازگردد،و اسلام محو و نابود شود،وضع ما غیر این بود که مشاهده مینمائید»1 «کلبی»میگوید:هنگامی که علی(ع)برای سرکوبی پیمانشکنانی مانند طلحه و زبیر عازم بصره گردید،برخاست،خطبهای به شرح زیر خواند: «هنگامی که خداوند پیامبر خود را قبض روح کرد،قریش با خودکامگی،خود را بر مام مقدم شمرده ما را از حق خود بازداشت،ولی من دیدم که صبر و بردباری بر این کار،بهتر از بهتر تفرقه میان مسلمانان و ریختن خون آنان است زیرا مردم،بتازگی اسلام را پذیرفته بودند و دین، مانند مشک مملو از شیر است که کف کرده باشد که کوچکترین سستی آنرا فاسد میسازد،و کوچکترین فرد آن را وارونه میکند2 امام در این دو بیان بهطور اجمال سخن از بازگشت مردم به جاهلیت به میان میآورد،و علت آن را این می- داند که جامعه اسلامی یک جامعه نوبنیاد بود و دین در قلوب مردم رسوخ نکرده بود ولی مشروح علل این بازگشت همان است که گفته شد."