چکیده:
ابنسینا به معاد روحانی و جسمانی اعتقاد دارد، ولی صرفا به بررسی فلسفی معاد روحانی میپردازد و معاد جسمانی را به دین واگذار میکند. تصویری که او از معاد روحانی به دست میدهد بر فیلسوفان پساز او بسیار اثرگذار بوده است. روش کار او چنین است که ابتدا به ذکر پنج اصل دربارۀ قوای نفس و رابطۀ آنها با لذت و الم هر یک می¬پردازد و آنگاه این پنج اصل را در مورد نفس ناطقه پیاده می¬کند. علت آن است که بر اساس نفسشناسی او ذات نفس عقل است و حواس ظاهر و باطن به علت تعلق نفس به بدن تحقق دارند و به همین علت بعد از مرگ که بدن وجود ندارد حواس ظاهر و باطن نیز معدوماند و هر گونه معاد روحانی مربوط به قوۀ ناطقه خواهد بود. او افراد بشر را با توجه به جنبۀ نظری و ملکات عملی و همچنین مقصر یا معاند بودن تقسیم می¬کند و وضعیت هر یک را در زندگی بعدی مورد بررسی قرار می¬دهد. بخشی از مباحث او نیز به وضعیت عده¬ای که وی از آنها با تعابیری چون «نفوس بله» و «نفوس ساده» یاد کرده اختصاص دارد. از نظر او عذاب ناشی از جنبۀ نظری نفس دائمی است، ولی عذاب ناشی از ملکات رذیله دائمی نیست و به پایان می¬رسد.
The aim of this article is to examine Avicenna’s theory of the immortality of human soul. Avicenna believes in immortality of the soul and resurrection of the body but he engages in a philosophical investigation about the former not the latter. According to his view، religion has talked of resurrection of the body in detail. The picture he presented of the immortality of the soul، viz spiritual immortality، was very impressive on Muslim philosophers. In illustrating the situation of the soul after death، first he mentions five principles about the pleasures and pains of the faculties of the soul and then makes use of these principles to explain the pain and pleasure of the intellect. Given that vegetative and animal faculties have embodied realizations and are evolved from the soul’s attachment to the body، they can’t survive the bodily death، so any kind of immortality belongs to intellect. He divides human beings according to the intellectual aspect of their souls and their habits and also according to their being adversary or culpable، and explains their position in the afterlife. He also explains the position of whom that couldn’t reach to intellect (bulh) in their earthy life. According to Avicenna، the punishment of intellectual aspect of the soul is everlasting but the punishment of the behavioral bad habits of the soul is temporary.
خلاصه ماشینی:
"مثال ابن سینا برای مورد دوم شخصی است که به دلیل ترس ، به عنوان امری که نفس را به خود مشغول کـرده ، در عین وجود اموری که می تواند برای او لذت بخش باشد، طالب لذت نیست و تـوجهی بـه آن ها ندارد (نکـ : ابن سینا، الشفاء، الإلهیـات ، ٤٢٥؛ همـو، النجـاة ، ٦٨٥؛ همـو، المبـدأ و المعاد، ١١١؛ همو، الإشارات و التنبیهات ، ١٣٨).
با توجه به آنچه گفته شد، معلوم می گردد که نفس ناطقه لذتی دارد که به هیچ وجه قابل مقایسه با لذت دیگر قوا نیست (دربارٔە پیاده سازی اصل دوم بر نفـس ناطقـه ، نکــ : ابن سینا، الشفاء، الإلهیات ، ٤٢٦؛ همو، النجاة ، ٦٨٧؛ همو، الإشارات و التنبیهـات ، ٣٤٥/٣؛ همو، رسالۀ نفس ، ٨٢).
همچنین با لحاظ جنبۀ عملی نفـس از حیـث اکتـساب فـضایل یـا رذایـل اخلاقـی ، ابن سینا دستۀ دوم را در دو گروه تقسیم بندی می کند: الف ) گروهی که به دلیل عدم آگاهی به کمال نفس ناطقه نسبت به تحقق بخشی بـه آن شوقی پیدا نکرده اند و صفات رذیله را نیز کسب نکرده اند.
ابن سینا بیان می کند که وضعیت چنـین افـرادی همچون کسی است که در حال تخدیر، غذای خوشمزه ای بـه او خورانـده شـود و وقتـی تخدیر زائل شود ناگاه لذت غذای خوش طعم را احساس کند، با ایـن تفـاوت کـه لـذت نفس ناطقه قابل قیاس با لذت خوردن و لذت حیـوانی نیـست بلکـه لـذتی شـبیه حـال ابتهاج عقول است (نکـ : ابن سینا، الشفاء، الإلهیات ، ٤٢٨؛ همو، النجاة ، ٦٩٠)."