خلاصه ماشینی:
"از مریم ساوجی خوشههای طلایی آویزههای نور فانوس روشن دل دریا به نیمشب بر ناوگان موجنشین رهبری کند همچون ستارهای ز افقهای دوردست بر راهبان شبزده روشنگری کند گر ناخدای خسته ز دریای بیامان از کام بحر،لولو و مرجان برآورد مرد خدا بکیش پرآئین و جان پاک صدها گهر ز پرتو ایمان برآورد ایمان چو مشعلی است فرا راه مردمی در کورهراه زندگی سخت پرتعب بر ناوگان گمره طوفان زندگی فانوس روشن دل دریا به نیمشب روزی گر این فروغ بیفتد بکام مرگ یک شب گر این چراغ بمیرد بدست باد اهریمن سیاهی شب ماند و هراس دور از طلوع مهروز پیوند بامداد خرم کسی که از سر پاکی بدل فروخت این چلچراغ روشن و آویزههای نور بیهوده آنکه در بن هر خاره گرم کرد چون کرم شبفروز دل خود بنور کور بقیه دستگاه تنفس است که این حیاتیترین کار جانداران و انسان بدون اراده و خواست مستقیم آنان و بطور خودکار و اتوماتیکمان انجام شود."