چکیده:
نویسنده با نگاهی به نظرات ابن خلدون ، مارکس ، داروین ، اسپینوزا ، اگوست کنت ، اسپنسر و ماکس وبر درباره خشونت ، قدر مشترک تمامی آنها را در نادیده انگاری اراده انسان در برابر عوامل تاثیر گذار جبری قلمداد کرده و این در حالی است که قرآن آدمی را شرور بالذات و دارای سرشت خشونت گر نمی شناسد و رفتارهای پرخاش جویانه و خشن انسان ها را در علل و عوامل بیرونی جست و جو می کند
خلاصه ماشینی:
"«زین للذین کفروا الحیوة الدنیا و یسخرون من الذین آمنوا…» بقره/212 زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است، از این رو افراد با ایمان را مسخره می کنند… واقعیت اجتماعی خشونت مبتنی بر بافت متکثر جوامع انسانی از حیث فکر و فرهنگ، بایستگی راهکار برون رفت ازاین معضل را به مثابه یکی از دغدغه های جدی اندیشه وران درآورده است، نه از امروز بلکه ازگذشته دور، هر چند که وضعیت دنیای معاصر جست وجوی چاره را فوریت و ضرورت دو چندان بخشیده است؛ زیرا در جهان کنونی قلمروهای سیاسی را نمی توان قلمرو اندیشه های خاص دانست.
در معارف دینی و متون قرآنی نیز نمونه هایی از این نوع خشونت دیده می شود؛ در داستان حضرت موسی(ع) آن گاه که موسی پس از سی روز توقف در کوه طور برای دریافت الواح به میان بنی اسرائیل برگشت و ایشان را دید که از یگانه پرستی به گوساله پرستی روی آورده اند، از سر دلسوزی و شفقت بر صلاح و رستگاری بنی اسرائیل سخت برآشفت، لوح ها را از دست افکند و به سوی برادرش هارون که پس از وی می باید به امور قوم وی رسیدگی می کرد حمله ور شد و سر و ریش او را گرفت و به سوی خود کشید: «و لما رجع موسی إلی قومه غضبان أسفا قال بئسما خلفتمونی من بعدی أعجلتم أمر ربکم و ألقی الألواح و أخذ برأس أخیه یجره إلیه قال ابن أم إن القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی…» اعراف/150 و هنگامی که موسی خشمگین و اندوهناک به سوی قوم خود بازگشت، گفت: « پس از من، بد جانشینانی برای من بودید (و آیین مرا ضایع کردید) آیا در مورد فرمان پروردگارتان (و تهدید مدت میعاد او) عجله نمودید (و زود قضاوت کردید)؟!» پس الواح را افکند و سر برادر خود را گرفت و (با عصبانیت) به سوی خود کشید، او گفت: «فرزند مادرم!"