خلاصه ماشینی:
"پس چرا شما اذکاری مخصوص را به مریدان تعلیم میدهید؟ رضا علی شاه در جواب نامه سوم بر مسئله ذکر خفی تأکید میکند و میگوید: این کلمه در مورد یاد قلبی، حقیقت و در غیر آن، مجاز است.
مردانی در نامه چهارم میپرسد: به چه دلیل کاربرد کلمه ذکر در ذکر زبانی، مجازی است و شما چگونه میگویید که ما اسمای حسنای الهی را تعلیم میدهیم؟ شما که معصوم نیستید؛ چرا همان اذکار ائمه را تعلیم نمیدهید؟ آیا صحیفه سجادیه برای کامل شدن انسان، کافی نیست؟ رضا علیشاه در پاسخ میگوید: نیازی به استدلال نیست.
وی با استناد به منابع متعددی نتیجه میگیرد که بیشتر صوفیان از اهل سنت بودهاند، و مینویسد: اگر سلسله شما شیعه هستند چرا در میان آنان و در سلسله اقطاب آن، افرادی از اهل سنت وجود دارند؟ رضا علیشاه در پاسخ میگوید: ما اثناعشری هستیم و انتظار ظهور افتخار ماست.
در پاسخ، رضا علیشاه میگوید: در مقابل، کتبی هم در مدح صوفیه نوشته شده است، مثل غوالی اللئالی، و بزرگانی مثل ابن فهد حلی، شهید اول، شهید ثانی، شیخ بهایی، مجلسی اول و بحرالعلوم اهل تصوف بودهاند.
صوفیان حقیقی در نامه سوم، مردانی به نقل از سفینةالبحار، روایت امام هادی(ع) را نقل میکند که: «الصوفیة کلهم اعدائنا»؛ و میگوید این روایت عام است و دلیلی ندارد که شما صوفیه مذموم را صوفیه اهل سنت بدانید.
رضا علیشاه در جواب نامه ششم میگوید: تصوف با تشیع یکی است و لامشاحة فی الاصطلاح [: در نام و اصطلاح، نزاع روا نیست] و ممکن است اصطلاحی مثل اجتهاد بعد از عصر ائمه رایج شده باشد اما استفاده از آن اشکالی نداشته باشد."