خلاصه ماشینی:
"افلاطون «سودمندی و تناسب را از جمله معیارهایی میداند که برای تشخیص و تعریف زیبایی هنری ضرورت دارد؛و چیزی است که مفید باشد و هرچه زیانآور است،زشت است»؛خوبی خصلت اخلاقی دارد و افلاطون پس از آنکه مناسبت هنر و اخلاق را بدینگونه معین میسازد،به رابطهء آن با حقیقت نیز توجه میکند.
ارسطو نیز مفهوم«تقلید» را در زیباشناسی به کار برده است و عقیده دارد که هنرمند یا شاعر هنگام خلق اثر هنری،موضوع یا واقعیت موردنظر را تقلید میکند،البته مفهومی که او برای کلمهء تقلید قائل است با آنچه که افلاطون در نظر دارد،دارای تفاوت اساسی نیست.
لئوناردو داوینیچی عقیده دارد که،«نقاش در ستیز و مسابقه با طبیعت است»آلبرتی نیز در کتاب ده فصل دربارهء معماری هنری مینویسد،«دانسته نیست این شیوه از کجا به ذهن هنرمندان راه یافته است که بیشتر خواستار چیزی هستند که نقصانش احساس میشود و نه آنچه وجود دارد».
باید به این نکته نیز اشاره کرد که زیباشناسی اروپا از رنسانس به این سو،متوجه مناسبت زیبایی با اخلاق(فعالیت اجتماعی عملی)و حقیقت(تجرید فلسفی و علمی)شده بود؛فلسفهء کلاسیک آلمان نظریهء زیباشناختی خود را بر جنبهء اجتماعی و فعالیت اخلاقی و حقیقت استوار ساخت.
بدینگونه،آنچه هنرهای خاص در هریک از آثار هنری به تجسم در میآورند،به حکم مفهوم فلسفهء زیباشناسی،فقط شکلهای عام اندیشهء تطور یابندهء ایدهء زیبایی اند،از واقعیت بخشیدن تجسمی به این ایده است که پرستشکدهء رفیع هنر در قالب معماری سر برافراشته است،معمار و استاد کار این پرستشکده،روح زیبایی است که تطور بخش خویش است،آن زیباییای که تاریخ جهان آن را تنها پس از تکامل هزاران ساله به کمال خواهد رساند.
Encyclo Pedia of Philosphy,Ed. by Paul Edwards,New Yourk,Macmillan Pub."