چکیده:
<P>اسماعیلی تنش ایجاد شود،تا این که سرانجام خلافت چند قرنی فاطمیان توسط این وزیر منقرض شد.پس از انقراض خلافت فاطمی،تعامل منفی و تنش مذهبی و سیاسی بین اهل سنت به رهبری صلاح الدین و اسماعیلیه در مصر افزایش یافت.نتیجه این تعامل را میتوان انزوا و به حاشیه رفتن تفکر اسماعیلیه و تسلط عباسیان و اهل سنت بر آن منطقه دانست و تا امروز نیز ادامه دارد.</P><P>صلاح الدین ایوبی باشجاعت و درایت نظامی خود که میتوان گفت ویژگی خاندان ایوبی بود،توانست به تدریج خود را به عنوان سربازی باکفایت و فرماندهی لایق به جامعه معرفی کند.موقعیت سیاسی پدر و عموی وی، باعث شد تا او راه رشد و ترقی را آسان و سریعتر طی کند نور الدین محمود زنگی،اتابک سلجوقیان و از طرف آنان حاکم منطقه شام بود و خاندان ایوبی در خدمت وی بودند.وی برای نجات«العاضد»خلیفه فاطمی از سلطه وزیر خائن او«شاور اسدی»به آنجا لشکر کشید؛زیرا شاور اسدی در تدارک اتحاد با صلیبیان بود و قصد باز کردن پای آنان به مصر را داشت. فرماندهی سپاه شام در آن زمان،به عهده«اسد الدین شیرکوه ایوبی» عموی صلاح الدین بود،شیرکوه،صلاح الدین جوان را به همراه خود به مصر برد و فرماندهی بخشی از سپاهیان را به او سپرد.موفقیت وی در شکست همزمان شاور و صلیبیان،سبب خشنودی خلیفه و سپردن منصب وزارت فاطمیان به شیرکوه شد.</P><P> هنوز چند ماه از وزارت شیرکوه نگذشته بود که وی درگذشت و خلیفه فاطمی بنابه دلایلی خاص،از میان همه رجال سیاسی،خلعت وزارت را بر اندام صلاح الدین جوان و بیتجربه پوشاند.اما این اقدام نه تنها اهداف مورد انتظار وی را محقق نکرد،بلکه باعث شد تا میان صلاح الدین و فاطمیان</P>
خلاصه ماشینی:
"5 اما روشن است که نمیتوان اقدامات وی را تنها بر پایه انگیزههای مذهبی تفسیر کرد، بلکه به لحاظ سیاسی میتوان ریشه شیعهستیزی صلاح الدین را(که اسماعیلیان در صف اول و آماج آن بودند)دانست،بیشک صلاح الدین اصلیترین رقیب و دشمن خود را اسماعیلیان و نماینده آنان در مصر یعنی فاطمیان میدانست؛زیرا او آنها را ساقط کرده بود و همواره در معرض انتقام آنان قرار داشت و طبیعی است که برای در امان ماندن از خطر این دشمن سرسخت و زخمخورده و نیز تحکیم و تثبیت پایههای حکومت خویش،میبایست فرصت (1)-صالح،الوردانی،الشیعة فی مصر،ترجمه قاسم مختاری،ص 76.
صلاح الدین نیز با ارسال خبر مرگ او به مناطق مختلف مصر و دیگر سرزمینها،رسما خلافت فاطمی را منقرض ساخت و به نام عباسیان خطبه خواند و از این به بعد مصر، تحت نفوذ اهل سنت و خلافت بنی عباس قرار گرفت.
علیه او را به مؤتمن الخلافة داده بود،هنگام شورش ابتدا دستور تا از درون قصر به سمت سربازان صلاح الدین تیراندازی کنند و بر سر آنان سنگ و آتش بریزند،اما در ادامه و هنگامی که از پیروزی نظامیان طرفدار خود ناامید شد و از طرفی توران شاه برادر صلاح الدین قصر خلیفه را به آتش زدن تهدید کرد،تغییر موضع داد و برای حفظ ظاهری حکومت خود،شخصی را به بیرون فرستاد و به توران شاه گفت:امیر المؤمنین(خلیفه)بر شمس الدوله توران شاه درود میفرستد و میگوید:این سگ غلامان را بگیرید و از سرزمینتان بیرون کنید."