خلاصه ماشینی:
"داستان به صورت نامههایی الکترونیکی است از یک کارآفرین هندی به نخستوزیر چین که قرار است از هند بازدید کند.
روایت نویسنده با طنز همراه است:«یکی از واقعیتهای هند این است که میتوانید تقریبا هر مطلبی را که از دهان نخستوزیر این کشور میشنوید وارونه کنید و آنوقت حقیقت مطلب را میفهمید»!«اگر بنا بود من کشوری درست کنم اول لولههای فاضلاب را میکشیدم،بعد دموکراسی برقرار میکردم،بعد راه میافتادم و به مردم کشورهای دیگر کتابچه و مجسمهء گاندی میدادم.
نویسنده از این طریق نمونهای نمادین ارائه داده؛اینکه راه ثروتمند شدن و به بالا رسیدن در بزرگترین دموکراسی دنیا با قتل و سرقت قابل انجام است و کارآفرینان هندی اغلب از این قماشاند.
روی میز چوبی بالای این قفس قصاب جوانی با نیش باز مینشیند و گوشت و دل و جگر مرغی را که تازه تکهتکه شده و هنوز آغشته به خون تیره رنگ است،با افتخار نشان میدهد."