چکیده:
این مقاله به معرفی دستنویس مجموعه شعری محفوظ در کتابخانهء موزهء بریتانیا اختصاص دارد.این مجموعه مشتمل بر دواوین چهار تن از شعرای قصیدهسرا،ابو الفرج رونی،ازرقی هروی،انوری ابیوردی و عثمان مختاری است و در 692 ق به دست محمد شاه بن علی بن محمود اصفهانی کتابت شده است.سپس اسحاق بن قوام بن مجد همگر،نوهء مجد همگر (607-686 ق)،بر اوراق سفید بین دواوین شعرا نسخهای از رباعیات جد خود را،بالغ بر 610 رباعی،تصحیح و کتابت کرده است.این مجموعهء رباعی در تنها تصححی غیر علمی دیوان مجد همگر در نظر نبوده است. این نسخهء رباعیات از چند جهت اهمیت دارد: 1)قدمت و اصالت،زیرا یازده سال بعد از مرگ شاعر کتابت شده است. 2)قالب اشعار،با اینکه مجد همگر یک شاعر قصیدهسرای مدیحهپرداز است،این دستنویس تنها رباعیات او را دربردارد. 3)توضیحات،درج عناوین توضیحی برای تعدادی از رباعیات،مربوط به محتوای شعر،سوانح زندگی شاعر و حوادث تاریخی و روابط سیاسی و اجتماعی آن دوران. 4)انجامهء منظوم و موزون یکی از نمونههای کهن انجامههای منظوم نسخههای فارسی است. 5)نقل حکایاتی بیش از انجامه که از جهت شناخت وضعیت ادبی قرن هفتم ق در دوران خاندان جوینی و پایگاه و جایگاه مجد همگر اهمیت بسیار دارد. درج نسخه بدل بعضی الفاظ و مصراعها،اعرابگذاری و مشکول کردن کلمات از دیگر کارهایی است که کاتب در حق اشعار جدش روا داشته است. براساس این نسخه برخی رباعیات سرگردان نیز شناخته میشود و روشن میشود که بخشی از رباعیات مجد همگر به خیام،شیخ شهاب الدین سهروردی و احتمالا عنصری نسبت داده شده است.
خلاصه ماشینی:
"دستنویس رباعیات مجد همگر 11 سال بعد از مرگ شاعر کتابت شده است و از لحاظ قدمت، در بین دستنویسهای اشعار شعرای متقدم،یکی از منابع منحصر به شمار میآید.
61 در ورق پایانی دستنویس(گ 971)،پیش از انجامهء اسحاق بن قوام بن مجد همگر،حکایاتی نقل شده است که از جهت شناخت وضعیت ادبی قرن هفتم هجری در دوران خاندان جوینی و پایگاه و جایگاه مجد همگر اهمیت بسیار دارد: وقتی صاحب شمس الدین[جوینی]،پروانه روم را در تبریز طی کرده بود،جمعی بزرگان حاضر...
از جمله معین الدین پروانه روم گفت: ز شمع فارس،مجد دولت و دین، سؤالی میکند پروانه روم دیگر،صاحب دیوان شمس الدین گفت: چو دولت،حضرتش را هست لازم دعاگو،صاحب دیوان ملزوم دیگر،نور الدین رصدی گفت: ز شاگردان هستند حاضر رضی و افتخار و نور میشوم در،رضی الدین بابا گفت: ز اشعار تو،سعدی و امامی کدامین به پسندند اندران بوم دیگر،ملک افتخار الدین گفت: تو کن تعیین این،چون ملک انصاف بود در دست تو چون مهرهموم خواجه به جواب فرمود: ما گرچه به نطق طوطی خوش نفسیم بر شکر گفتههای سعدی مگسیم در بیعت شاعری،به اجماع امم هرگز من و سعدی به امامی نرسیم چون امامی بشنود،این رباعی فرمود در صدر بلاغت ارچه با دسترسیم در عالم نظم ارچه مسیحا نفسیم دانم که به خاک در دستور جهان سحبان زمانه،مجد همگر،نرسیم چون به سعدی رسید،او فرمود: هرکس که به پایگاه سامی نرسد از بخت بد و سیه گلیمی نرسد همگر چو به عمر خود نکردهست نماز آری چه عجب گر به امامی نرسد71 دکتر صفا این روایت را مشهور اما جعلی دانسته است."