خلاصه ماشینی:
"پرسش بنیادین تحقیق بدینگونه مطرحشده است:شرایط تاریخی (سیاسی-فکری)امپراتوری عثمانی در قرن نوزدهم چه تأثیری بر اندیشههای سیاسی،به ویژه در مورد مدحت پاشا داشته است؟نویسنده با تکیه بر توانایی خود در زمینهی دانش نظری تاریخ و نیز روش تحقیق تاریخی،به ارائهی چارچوب نظری و روش تحلیل دادهها پرداخته است که مبتنی است بر نظریهی هرمنوتیک قصدی کوئنتین اسکینر.
نویسنده به تحلیل وجوه گوناگون اندیشهی مشروطیت مدحت پاشا پرداخته و با استناد به طیف وسیعی از منابع دست اول و نیز پژوهشهای جدید توانسته است وجوه مختلف اندیشهی مشورطهخواهانهی مدحت پاشا را آشکار کند؛وجوهی چون:انتقادهای بیپروا از سلاطین و از جمله عبد الحمید باوجود نگاه قداستوار وی به سلطان،صراحت کلام در دفاع از حکومت مشروطه و با همان صراحت نفی و نامناسب دانستن نظام حکومتی مبتنی بر جمهوری برای عثمانی،توجه به قانون و کارکردهای مثبت آن،نگاه استعلاجویانه و در ذیل آموزههای اخلاقی وی به آزادی، نگاهی نقادانه به اندیشهی«عدم تمرکز در ساخت قدرت»و توجه وی به مسألهی امنیت و رفاه بر مبنای عملگرایی.
با این مقدمه و باتوجه به پرسش اصلی نویسنده و چارچوب نظری وی در آغازین صفحههای کتاب، این موضوع مطرح میشود که در راستای بررسی فضای شکلگیری مشروطهی عثمانی و اندیشهی مدحت پاشا و باوجود اشارهی نویسنده به وضعیت طیفهای مختلف در امپراتوری،آیا جای بررسی و تحلیل جدی این طیفهای مختلف قومی،زبانی و دینی،به عنوان یکی از ابعاد شکلگیری زمینهی فکری-اجتماعی مطرحشده در روششناسی اسکینر نیست؟وجود همین طیفهای مختلف بود که امپراتوری عثمانی را در شرایط خاصی قرار داد و موجب شد که مشروطیت نتواند در آن برهه رونق چندانی بگیرد."