چکیده:
مبحث صفات خداوند، پس از اثبات وجود او مهم ترین مبحث کلام است که به دو لحـاظ میتوان آن را بررسی کرد؛ یکی به طورکلی و دیگری به طورخاص . در نگرش نخست نیـز میتوان دوگونه بررسی انجام داد؛ یکی «وجودشناختی» و دیگری «معناشـناختی». ایـن تحقیق مربوط به بررسی معناشناختی میباشد که به دنبال پاسـخ بـه پرسـش از وجـود واقعی صفات نیست ؛ بلکه درپی ساختار معنایی تعابیر متکمان از صفات و نـوع تفسـیر و تبیین ایشان در قالب یک فرمول کلی است .
این مطالعه درباره متکلمان امامیه در سده های دوم و سـوم هجـری اسـت کـه در یـک طبقه بندی کلی به سه دوره : پیش از هشامین ، هشامین (هشـام بـن حکـم و هشـام بـن سالم ) و پس از هشامین تقسیم شده اند. در این تحقیق ، گزارش هـای نقـل شـده از ایـن متکلمان بررسی میشود تا به ساختارهای معنایی صفات پـی بـرده شـود. مهـم تـرین ساختار معنایی به دست آمده ، ساختاری است که هشام بن حکم ارائه نموده است کـه در قالب فرمول «صفات نه خدایند و نه غیر او» بیان میشود.
خلاصه ماشینی:
"ولفسن در میان نمایندگان این نظریه از فرقههای هشامیه(پیروان هشام بن حکم)و زراریه صفت دانایی بیان کرده است،ولی زراره آن را برای دیگر صفات نیز پذیرفته است.
از نظر کسانی که او را از مجسمه یا مشبهه دانستهاند(اشعری،همان:702؛ شهرستانی،همان؛سمعانی،همان)هشام جزء صفاتیه به شمار میرود؛چون پیشفرض آنکه صفاتی جسمانی و مانند مخلوقات را برای خدا بپذیرد،این است که واقعیتی برای صفات قائل بوده باشد؛به عبارتی دیگر،باید صفاتی واقعیت داشته باشند تا همچنانکه برای دیگر مخلوقات،صفاتی را قائل هستند،برای خدا نیز همانگونه قائل باشند؛لیکن در صورتی که اگر کسی موضع ضد صفاتیه داشته باشد، از اصل،صفاتی را قائل نیست تا آن صفات،جسمانی باشند یا شبیه به مخلوقات انگاشته شوند.
البته با مسامحه میتوان بیان کرد که غالب متکلمان امامیه همدوره با هشام و بعد از او،تحتتأثیر شخصیت بارز کلامی وی به مکتب او پیوستهاند و جزء پیروان او محسوب میگردند؛لیکن برای بررسی تاریخی تحقیق حاضر،افرادی به عنوان پیروان هشام قلمداد میشوند که تأیید سندهای تاریخی را به دنبال داشته باشند که برای چهار عالم ذکر شده چنین میباشد.
یکی از مطالبی که دراینباره بهطور فراگیر برای هر چهار نفر ذکر شده است،نسبت دادن قول«جسم لا کالا جسام» درباره خدا،به ایشان است(ابن ابی الحدید،5831:3،822)این آموزه که باوری هشامی است و نشانه اندیشه صفات نزد او میباشد،حکایت از پیروی آنان از وی میکند.
موضع معناشناختی ابو سهل نوبختی را نمیتوان با استناد به گزارشهای نقل شده بررسی کرد؛زیرا گزارش مشتمل بر ساختار مفهومی صفات از وی در دست نیست؛لیکن بنابر اقتران آرای وی با آرای معتزله در مباحث توحید و صفات و با توجه به گرایش تنزیهی در این زمینه،میتوان فرمول«عینیت»1را به عنوان تبیین معناشناختی از اندیشه صفات نزد وی محتمل دانست."