چکیده:
مدتی است در برخی از جراید و محافل روشنفکری، تحت تـاثیر برخـی تفکرات غربی، چنین القا مـیشـود کـه یقـین و یقـین گرایـی، همـان دگماتیسم و امری نامطلوب است ؛ اما در نقطه مقابل ، شـک و شـکاکیت حتی در امور متعالی، امری مطلوب و ارزشمند است . در این نوشـتار بـه نقد بخش نخست این ادعا یعنی جایگاه یقین پرداخته میشود. در ایـن راستا به لغت شناسی یقین ، ماهیت و جایگاه آن از منظـر علـوم عقلـی (منطق ، معرفت شناسی، فلسفه ) و قرآن کریم و روایات پرداختـه شـده است . هم چنین قابل تحصیل بودن یقـین ، ارزشـمند بـودن آن در وادی باورهای متعالی، تشکیکی و ذومراتب بودن آن ، کمیـاب بـودن مراتـب شهودی و بالای یقین و آثار روان شناختی آن ازجمله مبـاحثی هسـتند که در این مقاله به آنها پرداخته شده است .
خلاصه ماشینی:
"قضیه «شخصی پیش من ایستاده است»در آن زمان از نظر من قابل قبول است(یقین منطقی نیست؛بلکه روانشناختی است)ولی در مورد این قضیه که«تصور میکنم میبینم مردی مقابل من ایستاده است»چه باید گفت؟چنین گزارههایی همانند برخی از قضایای منطق و ریاضی،قضایایی هستند که در همان زمان آنها را میتوان یقینی و مسلم تلقی کرد.
برخی از اهل لغت و مفسران،مثل صاحب کتاب المصباح المنیر و صاحب تفسیر مجمع البیان آن را علم به دست آمده از استدلال و نظر دانستهاند؛اما این دیدگاه،وجیه به نظر نمیرسد؛چون در قرآنکریم کلمه یقین،گاهی در مواردی به کار رفته که مربوط به علم حضوری و شهودی است، مانند: «و کنا نکذب بیوم الدین حتی أتانا الیقین» (حجر،99)در این آیه سخن از یقینی است که بعد از مرگ برای انسان حاصل میشود.
ذکر این نکته ضروری است که چنانکه قبلا هم مطرح شد،یقین به کار رفته در قرآن و احادیث،یقین عامی است که بهتر است آن را«یقین معتبر»بنامیم و دلیلی بر حمل یقین به کار رفته در در متون دینی بر صرف یقین روانشناختی نداریم؛در حالی که قرائن،شواهد و دلایلی در خود قرآنکریم و متون دینی وجود دارد که نشان میدهند یقین موردنظر قرآن،مستند به دلیل و حجت است: «و من یدع مع الله الها آخر لا برهان له به فانما حسابه عند ربه انه لا یفلح الکافرون» (جاثیه،02) طبق مفاد این آیه،شرک یک اندیشه بدون برهان و فاقد استدلال معقول است؛اما توحید،اندیشهای مبرهن است: «لو کان فیها الهة الا الله لفسدتا» (انبیاء،12) طبق یک تفسیر،اگر دو بینهایت در عالم هستی وجود داشته باشند،جهان از هستی ساقط میشود."