چکیده:
الگوهای تدریس ابزار مهمی برای گشودن راه سازماندهی آموزش و پرورش در جهت استفاده
از انواع هوش و افزایش یادگیری است. الگوهای تدریس مشارکتی رویکرد آموزشی مناسب
برای استفاده از مسئلهگشایی و تفکر و تحقیق با توجه به برنامه، اهداف و امکانات
دراختیار میگذارد. الگوهای تدریس مشارکتی به لحاظ ساختاری زیرمجموعه خانواده
الگوهای اجتماعی و برای آموزش همکاری است. در الگوهای تدریس مشارکتی دانشآموزان
نقش اساسی برعهده دارند. معلم به عنوان راهنما و هدایتکننده عمل میکند و وظیفه
دارد شرایط یادگیری را فراهم نماید. الگوهای تدریس مشارکتی دانشآموزان را به
گفتگو، جستجو، تفکر و آموزش یکدیگر فرا میخواند.
الگوهای گوناگونی در یادگیری مشارکتی معرفی شدهاند که الگوی جیگساو یکی از
مهمترین آنها تلقی میشود. در آن دانشآموزان به منظور دستیابی به یک هدف مشخص و
برای اجرای کامل وظیفه محوله با یکدیگر همکاری میکنند. معمولا، دانشآموزان به
تیمهایی برای مطالعه فصلی از یک کتاب درسی گروهبندی میشوند. آنگاه هر کدام از
اعضای تیم قسمتی از فصل را مطالعه نموده و مسئول آموزش آن به سایر اعضای تیم خود
میشوند. کلاسهای جیگساو علاوه بر ایجاد امنیت، حس همکاری و صمیمیت و جو عاری از
تقلب و رقابتهای خشونتبار و جلوگیری از جو عاطفی منفی و حس حسادت در دانشآموزان در محیط مدارس به انتقال
علم ودانش با الگوی هدفمند و مناسب به دانشآموزان و گسترش مهارتهای آنان کمک
میکند.
در تحقیق شبهآزمایشی حاضر الگوی تدریس مشارکتی جیگساو متغیر مستقل و پیشرفت
تحصیلی دانشآموزان متغیر وابسته است. در این پژوهش 111 نفر از بین 210 دانشآموز
مشغول به تحصیل در سه کلاس از شش کلاس پنجم دبستان امید انقلاب ناحیه 2 رباط کریم
به عنوان گروه آزمایشی و 99 نفر بقیه به عنوان گروه کنترل به طور تصادفی انتخاب
شدند. گروه کنترل مطالب را – به شکل مرسوم و کاملا مبتنی بر تلاش معلمان و
سخنرانیهای آنان دربارة مطالب – یاد گرفتند در حالی که در گروه آزمایشی الگوی
مشارکتی از نوع جیگساو به کار گرفته شد. اندازه اثر از طریق تقسیم تفاوت میان دو
میانگین الگوی تدریس جیگساو (آزمایشی) 46/18 و میانگین الگوی تدریس سنتی (کنترل)
02/16 بر انحراف معیار گروه "کنترل" یا گروه "کل کلاس" (24/2) به دست میآمد که
اندازه اثر در این مورد 08/1 انحراف معیار محاسبه شد. در این تحقیق نمره میانگین
"گروه آزمایشی" در مقابل هشتادوششمین صدک توزیع فراوانی "کل کلاس" شاگردان قرار
گرفت و نتیجه نشاندهنده تفاوت بارز در پیشرفت دانشآموزان دو گروه آزمایشی و کنترل
و افزایش یادگیری دانشآموزان و پیشرفت تحصیلی آنها در الگوی جیگساو میباشد.
آنچه که به طور عددی نمایش داده میشود مبتنی بر تأثیرات آموزشی، مستقیم و حساب شده
الگو بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان است. اما، تأثیرات پرورشی و غیرمستقیم استفاده
از الگوی جیگساو بر مهارتهای اجتماعی، فردی، شناختی، رفتاری و خودآگاهی
دانشآموزان که بسیار زیاد است محاسبه نشده است. نتایج این تحقیق تأثیر استفاده از
این الگو در دروس دیگر و پایهها و مقاطع مختلف را نوید میدهد. استفاده از فرمول
اندازه اثر بررسی معلمان را برای نشان دادن تأثیر الگوهای جدید تدریس در تحقق اهداف
آموزشی و مقایسه آن با روش تدریس سنتی آسان میسازد.
خلاصه ماشینی:
"آلن برگ معلم کلاس ششم مدرسة ترنر اعلام کرد: وقتی که چهارسال از الگوی جیگساو در کلاسهای خود استفاده کرده است پس از مدتی دانشآموزان یاد گرفتهاند که با یکدیگر همکاری کنند و با گذشت زمان روحیة همکاری در آنها بیشتر شده است.
هارمان[10] بر اساس تحقیقاتی که در سال 2002 در ایالت تگزاس آمریکا در سه مدرسه پسرانه انجام شد، اعلام کرد که استفاده از الگوی جیگساو در کلاسهای پایه سوم و چهارم و پنجم مدارس به گونهای معنادار سبب ایجاد حس صمیمیت و همکاری بیشتر در میان کودکان شده و از رفتارهای خشونتبار آنها کاسته است.
در این تحقیق پژوهشگر عناصر تدریس را برای آزمون اثربخشی الگوی جیگساو در واحد درسی تاریخ کتاب پنجم ابتدایی در همة شش کلاس مدرسه طراحی میکند که سه کلاس به عنوان گروه گواه (استفاده از آموزش سنتی و کاملا مبتنی بر معلم) و سه کلاس به عنوان گروه آزمایشی به طور تصادفی تعیین میشود.
الگوی جیگساو که میتوان آن را در خانواده الگوهای مشارکتی قرار داد به عنوان الگوی مورد استفادة این تحقیق نشاندهندة اندازه اثر08/1 و افزایش معدل کلاس آزمایش به حد هشتادوششمین صدک در برابر کلاس کنترل در مدرسه امید انقلاب است.
بنابراین، گرچه تحقیقات تأثیر استفاده از الگوهای مشارکتی را به روشنی بیان کرده است، اما استفاده از الگوی مشارکتی جیگساو با توجه به اندازه اثر محاسبه شده و نیز آزمون تی نشاندهندة تأثیر بسیار خوب و چشمگیر آن در تدریس تاریخ کلاس پنجم است.
2. الگوی یادگیری تدریس مشارکتی (جیگساو) در کلاسهای ضمن خدمت برای معلمان ارائه شود تا همة معلمان با روش اجرای این الگو آشنا شوند.
Gilberts, March (2001), Nobody left to hate, New York Times."