خلاصه ماشینی:
"دلایل زیادی برای اعطای این عنوان به او ذکر کردهاند اما به نظر میرسد بهترین دلیل این باشد که:«فارابی نخستین کسی است که در اسلام علوم را به صورت کامل طبقهبندی کرده،و حدود هریک را نشان داده و شالوده هر شاخه از تعلیم را تثبیت کرده است.
با ملاحظه این مطلب نیابد چنین گمان کرد که فلاسفه اسلامی و مخصوصا فارابی،فلسفه یونانی را قبول کرده و مطالبی را به صورت التقاطی به آن ملحق ساخته باشند زیرا در فلسفه التقاطی،بحث از «اصول»نمیشود و حال آنکه در گفته آمد که فارابی از آنرو که در اصول نظر کرد و طرحی نو در انداخت،مؤسس فلسفه اسلامی نامیدهاند.
اگر سخن فارابی در این باب مورد تأمل و مدافه نظر واقع گردد به روشنی معلوم میشود که این سوء برداشت ناشیانه و از روی عجله و شتابزدگی بوده است«محقق عالی مقام ملا عبد الرزاق لاهیجی از جمله کسانی است که سخن فارابی را در مورد مسأله نبوت بدرستی دریافته و به روشنی نیز آن را تفسیر کرده است.
نظریه عقل فارابی مسأله عقل را عین فلسفه خود میدانست زیرا این مسأله با نظریه عقول دهگانه او ارتباط داشت و اساس نظریه نبوت نیز بود.
عقل مستفاد آنگونه که فارابی آن را تصور میکند برای ارسطو ناشناخته بود زیرا این عقل بمنزله پیوندی میان دانش بشری و وحی و الهام است.
ابو نصر در مقدمه این کتاب میگوید:«چون دیدم که اکثر مردم این عصر در حدوث و قدم عالم بحث میکنند و گمان میبرند که بین افلاطون و ارسطو در اثبات مبدأ اول و وجود اسباب و نفس و عقل و مسایل دیگر اختلافاتی موجود است،ناچار شدم رسالهای تألیف کنم تا سخن آنان(ارسطو و افلاطون)روشن شود و نزاع از میان برخیزد."