چکیده:
سخن گفتن از عشق هم دلانگیز و دلنشین است و هم سخت و دشوار؛ دلانگیز از آن جهت که حدیثش زخمه بر تار دل میزند و نغمه بیقرار جان را به فراسوی زیباترین مطلوب به پرواز درمیآورد و فضای روح را با شمیم خوشبوی آن عطرآگین میسازد و دشوار از آنرو که عشق پدیدهای نفسانی و روحانی است که جز به وسیله خود عشق به تعریف درنمیآید و محصول تجربیات شخصی است. غزلهای جمالالدین عبدالرزاق اصفهانی بیانگر حالات درونی اوست که از سوز دل عاشقش حکایت میکند و چنان لطیف و دلنشین است که شنونده را هرچند بیذوق باشد، مفتون میسازد. در این مقاله سعی بر آن گردیده است تا از میان موضوعات بیشماری که در دیوان جمالالدین وجود دارد، عشق و عاشق و معشوق در غزلیات وی مورد بررسی اجمالی قرار گیرد. آنچه در این نوشتار میآید، شامل: 1- منشأ و تعریف عشق 2- صفت عشق 3- درونمایه عشق 4- فراق و هجران ناشی از عشق و جور و عتاب معشوق به عاشق 5- صفات عاشق و معشوق.
خلاصه ماشینی:
شاعر در غزلهای زیبای خود عشق را نوعی جنون و سبب گریان شدن چشم عاشق و در نهایت باعث رسوایی او میداند و میگوید: من عشق تو را نهفته چون دارم؟ کِم آب دو دیده متّهم دارد (دیوان، 447) آنچه سبب زردرویی شاعر میشود، عشق است و شاعر حتّی آن را برتر میداند و نام کیمیا بر آن میگذارد: عشق تو زر کرد رنگ روی من این نه عشق است ای پسر این کیمیاست (دیوان، 434) عشق معشوق همچون قضا بر کشور دل فرمانروایی میکند و وصل او همانند قدر مشکلگشای همه درد و رنج ناشی از عشق است.
" (عشق اصطرلاب اسرار خداست، 31 و 32 و 113) جمالالدّین نیز در ابیات متعدّد و به گونههای مختلف زیبایی معشوق را عامل ایجاد محبّت و عشق میداند که هرچند درد و رنج و فراق به همراه دارد، ولی باز از نظر او شیرین و گوار است و مظهر زیبایی ذات مطلق خداوند است.
" (حدیث عشق، 504 و 505) 4- فراق و هجران ناشی از عشق و جفا و عتاب معشوق به عاشق " ابن داوود ظاهری هجران را دارای مراتبی میداند؛ از جمله: هجران ملال، دلال، مکافات بر گناهان و هجرانی که موجب آن بغض قلبی است.
" (عشق در ادب فارسی، 48 و 49) ادبای ایرانی از جمله جمالالدّین اشارهای به تفاوت هجران و فراق نکردهاند و این دو اصطلاح در آثار آنان به یک مفهوم به کار رفته است، ولی در هر صورت سخن گفتن از وصال دلیل کامیابی عاشق است و یاد هجران و فراق دلیل ناکامی او.