چکیده:
واژه نشانه و دانش نشانهشناسی امروزه از مباحث مهم در عرصهء روانشناسی اجتماعی، زبانشناسی و ادبیات به شمار میآیند که چارلز سندرس پیرس و فردینان دو سوسور در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در آثار خود به کار بردند و در مورد آن به بحث و بررسی پرداختند و سپس ژاک دریدا،فیلسوف فرانسوی،به دیدگاههای آنان انتقاداتی وارد کرد.مقالهء حاضر سر آن ندارد که همهء این نظریات را نقد و بررسی کند بلکه در صدد است روشن سازد که چگونه ز دانش نشانهها میتوان در نقد و سبکشناسی ادبی بهره گرفت و سؤال اساسی مقاله این است که چگونه میتوان با شناخت نشانهها به تحقیق و بخشبندی آثار ادبی پرداخت و چگونه ممکن است به ارزشیابی و کاربرد نشانهها در متون ادبی دست یافت.
خلاصه ماشینی:
"در هوا کی پاید؟آید تا خدا هر نفس نو میشود دنیا و ما بیخبر از نو شدن اندر بقا عمر هم چون جوی نو نو میرسد مستمری مینماید در جسد آن ز تیری مستمر شکل آمده است چون شرر کش تیز جنبانی به دست شاخ آتش را بجنبانی بساز در نظر آتش نماید بس دراز این درازی مدت از تیزی صنع مینماید سرعت انگیزی صنع (مولوی،دفتر اول،ب 6311-8411) براساس یک نظام فلسفی-عرفانی شرقی و اسلامی و ایران در جهان خلق همه چیز از جمله دال و مدلول در حرکت و تغییر است و اگر رابطهای میان دال و مدلول ثابت به نظر میآید مربوط به عدم تیزی حواس و ابزارهای ادراکی انسان است!
نشانههای ادبی به توجه به آنچه توضیح دادیم به یک سؤال اساسی باید بپردازیم و آن این است که چگونه میتوانیم با همان روشهایی که طبیعت را مطالعه میکنیم و قوانین حاکم بر آن را کشف میکنیم،به بررسی ادبیات بپردازیم؟آیا نشانهشناسی ادبی و هنری میتواند به صورت یک علم در جهان عرضه شود؟آیا میتوان قوانینی کشف کرد که بر همهء نشانهها حاکم باشد؟آیا نشانهشناسی یک مقوله فلسفی است یا علمی؟مکتبهای فکری تا چه حد میتوانند به این سؤالها پاسخ دهند؟ برای اینکه بحث بسیار گسترده نشود از دو مقولهء علم و هنر و از آن به ادبیات توجه کنیم."