خلاصه ماشینی:
"»[7] کوهی کرمانی نیز از ریختوپاشهای مالی گستردهای سخن میگوید که از درون آن غوغای جمهوری زاده شد: ای برادر هر کجا بلوا بود دان که بلوا در پی حلوا بود آن کریم رشتی مهتر نسیم هر چه میگوید بود از بهر سیم مقصدش نی خرقه و نی منتشاست مقصد او خوردن لشت نشاست[8] رهنما[9] هم هرچه گوید بیاساس جملگی باشد برای اسکناس این که بد داراییاش یک شبکلاه با عبای کهنه و چرک و سیاه از کجا آورده او حالا موتل؟[10] که سوارش گشته با ساز و دهل؟ آن تدین[11] آنکه بود اول گدا تازه قصری کرده در شمران بنا این همه پول از کجا آورده است؟ در چه بازاری تجارت کرده است؟ در کوران غائله جمهوری، و در زیر سرنیزه مهیب رضاخان، انتخابات پنجمین دوره مجلس شورای ملی برگزار شد؛ انتخاباتی فرمایشی که طی آن، جز معدود رجال سرشناس مخالف رضاخان از قبیل مدرس و قوامالسلطنه که از تهران به مجلس راه یافتند،[12] از صندوقهای شهرستانها نامزدهای مورد نظر سردارسپه سردرآوردند در حالیکه بیشتر این افراد حتی شهرت محلی نداشتند.
عبدالله مستوفی فضای مطبوعاتی آن زمان و عملکرد شیخعلی دشتی را چنین توصیف کرده است: «روزنامههای جدی و وزین چپ اقصی، هر چه بودند، همه بسته شده و مدیرهای آنها در حبس و تبعید بهسرمیبردند، و بعضی هم که روزنامهنویسی آنها برای ارتزاق بود، مانند نجات ایران و از این قماش، چون آش و پلو در دستگاه سردارسپه زیادتر بود، از ضدیتهای خود دست برداشته طرفدار جدی دولت شده و میشدند و تملقات عجیب به سردارسپه کرده، کارهای بیرویه و بیترتیبی را که احیانا برای پیشرفت مقاصد جاهطلبانه او به عمل میآمد رفع و رجوع مینمودند و از انتشار مجعولات و اکاذیب هم تشویشی نداشتند."