خلاصه ماشینی:
"نتیجه با توجه به آنچه گفته شد، میتوان چنین نتیجه گرفت که این فرضیه که بهکارگیری دورهای از سرکوب قاطعانه و متعاقب آن نرمش و کاستن از شدت سرکوب موجب انتقال و گذار جنبش از سوگیری هنجاری به سوگیری ارزشی شده و احتمال پیروزی آن را افزایش میدهد، در مورد انقلاب ایران بهطورکامل صدق میکند؛ بااینتوضیحکه پس از ماجرا و فاجعه میدان ژاله در هفدهم شهریور1357، به سربازان دستور داده شده بود که از تیراندازی به طرف مردم خودداری کنند و بهجایآن استفاده از روشهای دیگری برای مقابله با تظاهرات در نظر گرفته شد و بدینمنظور تلاشهایی مبنی بر خرید وسایل و ابزارهای جدید ضدشورش و تعلیمات پلیسی در این زمینه آغاز گردید.
نگاهی به تاریخ و روند تحولات نشان میدهد که دستگاه سرکوب در زمان شاه از دو فاز و مرحله متفاوت عبور کرده است: فاز اول : شدت، قاطعیت و کارآیی سرکوب (از سال1332 تا هفدهم شهریور سال1357) فاز دوم : سستی، نرمش، بازماندگی و عدم کارآیی سرکوب (پس از واقعه هفدهم شهریور تا پیروزی انقلاب اسلامی)؛ در صورتی که اگر فاز دوم به وجود نمیآمد و سرکوب مخالفان با حدت و شدت و بیرحمی انجام میگرفت و ارتش شاهنشاهی اعلام بیطرفی نکرده و در عوض یا به سرکوب مخالفان پرداخته و یا به کمک امریکاییها اقدام به یک کودتای نظامی میکرد، به احتمال قریب به یقین، آینده جنبش طور دیگری رقم میخورد و یکی از احتمالات زیر در ایران ممکن میشد: الف ــ جنبش به خاطر خطرپذیری بالا، به حرکتی زیرزمینی تبدیل شده و به احتمال زیاد بهتدریج تضعیف میشد و به سوی کمترین تهدید برای رژیم پیش میرفت."