خلاصه ماشینی:
"اصولا انسانها از افکار و اندیشههای مستقل و مجزایی برخوردارند و ازاینرو تصور جامعهای یکدست از حیث مقولات فکری و فرهنگی بسیار دشوار است؛ چنانکه حتی در صورت مشخص و قابل تحدیدبودن پارادایم فکری حاکم بر یک جامعه، باز هم تفاوتهایی در نگرش و برداشت افراد نسبت به این پارادایم مشاهده میشود.
ازاینرو بهخودیخود این سوال پیش میآید که: پس ما چگونه میتوانیم مفهوم جامعه را درک کرده و آن را در ذهن خود پردازش نماییم؟ بهعبارتی آیا از مجموع انسانهایی با زبانها، نژادها، فرهنگها و افکار متفاوت، میتوان گفت یک جامعه انسانی تشکیل شده است؟ اینجاست که بحث اشتراکات و مولفههای وحدتبخش مطرح میشود؛ چراکه همه افراد انسانی گرچه کاملا شبیه یکدیگر نیستند، اما کاملا بیشباهت نیز نیستند و از همپوشانی نسبی از حیث زبان، نژاد، باور، افکار و اعتقادات برخوردارند.
بهعنوانمثال، ایران کشوری است که قرنها پارادایم فکری و فرهنگی اصلی و حاکم بر آن را اندیشه والای اسلام و مذهب تشیع تشکیل میدهد؛ چراکه کشور در طول این مدت از یک جمعیت اکثری معتقد به اسلام و تشیع برخوردار بوده است؛ بهعبارتی اگر این اکثریت وجود نداشت، قطعا تشیع نمیتوانست تفکر حاکم بر ایران باشد."