خلاصه ماشینی:
"اگر آسیبشناسی را زنگ خطر و هشداری برای تصحیح عملکردها و سیاستها در نظر بگیریم، مطمئنا نحوه بیان نتایج این آسیبشناسی خواهد توانست موضوع آسیبشناسیشده را با تلقی مثبت یا منفی مواجه کند؛ بهعبارتی آسیبشناسی نباید از مرز اعتدال و حفظ مصالح و منافع کشور خارج گردد؛ بدینمعناکه وجه سلبی آن که به صورت طبیعی و ضروری وجود دارد، نباید به طرزی افراطی جنبه تخریبی به خود بگیرد و بهجای بررسی توصیفی ــ تحلیلی مسائل، به اشاعه ناامیدی و ترویج اینکه به خط پایان رسیدهایم، بینجامد؛ زیرا هدف از آسیبشناسی، اصلاح امور است و چنانچه به ضد خود، یعنی به جمود و عدم باور به اصلاحپذیری بدل گردد، نهتنها سودی نخواهد داشت بلکه خساراتی جبرانناپذیر در زمینههای مختلف بر جای خواهد گذاشت.
در این مقاله با توجه به اینکه پدیده مهم انقلاب اسلامی با تحقق خود و استمرار توام با پیامدهای سیاسی ــ اجتماعی و فرهنگی، توانست اثرات قابلتوجهی بر ساختارهای داخلی، منطقهای و بینالمللی بر جای گذارد اما در عمل با چالشها و بحرانهای بسیاری مواجه شد، در قالب بررسی نارساییها و بسترهای یک آسیبشناسی دقیق از این رویداد مهم و نتایج و وضعیت آن، زمینه انجام بهینه مطالعات آسیبشناسانه درخصوص انقلاب تبیین گردید.
لازم به ذکر است در قلمرو آسیبشناسی، علاوه بر تاثیر منفی ضعف نظریهپردازی، باید بر آسیبهای ناشی از قلمرو مدیریتی نیز تاکید شود و اگرچه در این مقاله فرصت پردازش کافی به این موضوع بسیار اساسی فراهم نشد اما به اختصار میتوان گفت: از نظر مدیریتی نگرش محدود به مدیریت در قالب صرف حکومتی و سابقه تاریخی آن و عادت به تکیه بر حکومت، سبب حکومتمحوری بهجای جامعهمحوری در هدایت امور گردیده است که در این مساله نیاز به توجه بسیار دارد."