چکیده:
«آلینها تافورد»،معلم آکسفورد انگلستان مینویسد:«اگر کودکان را به خوبی با ریاضیات آشنا کنیم،آنها از آزادی مهارت،سخن گفتن با انضباط و بردباری در برابر دیگران که دموکراسی به آنها نیاز دارد،خواهد آموخت.» از جمله فلسفه،باید براساس پژوهشهای علمی و بهویژه،ریاضی باشد.«برتراند راسل»میگفت:فلسفه را بدون ریاضیات و ریاضیات را بدون فلسفه نمیتوان یاد گرفت. پیش از یونانیها،بیشتر فلسفهی عملی همراه با ریاضیات آموخته میشد.ولی یونانیها به دنبال مسالههای ذهنی بودند و فلسفه را شامل همهی دانشها میدانستند.تامس، فیساغورس،دموکریت که بخش تجزیهناشدنی را اتم نامید،زنون و استادش پارمنیوس و حتا ارستو،در بسیاری موردها از تحلیل ذهنی خود استفاده میکردند. سودی که در این دوران دانش برد،بیشتر مربوط به ارشمیدس است که خود بردهای آزادشده بود و دربارهی بینهایت کوچکها و نسبتها بحث کرد.در سدههای میانه تنها در شرق است که دانش میبالد و دانشمندانی همچون خوارزمی،ابوریحان بیرونی، ابو الوفای بوزجانی و بسیاری دیگر سربرآوردند و آنچه از دستشان برمیآمد،انجام دادند.در اواخر دوران سدههای میانه است که فرانسیس بیکن و دکارت پیدا میشوند که آنها زیر تعقیب دولتهای انگلیس و فرانسه بودند. کوپرنیک و کپلر به دنبال همآهنگی جهان و زیباییشناختی بودند و از این راه به کشفیات بزرگ خود رسیدند.گالیله که بسیار در زمینهی ریاضیات و فیزیک پیش رفته بود،هنوز زیر اثر زیباییشناسی بود.نیوتن از ابتدا کار خود را برمبنای تجربه و دانش قرار داد و اعلام کرد من فرضیه نمیپذیرم.از این زمان به بعد فلسفه هم زیر تاثیر دانش قرار گرفت و فلسفهی علمی روزبهروز رونق بیشتری گرفت فلسفه بابد برمبنای دانش باشد و هرگونه توجیههای ذهنی از آن دور شود.بنابراین فیلسوف اول باید دانشمند باشد و آنچه به ذهنش میرسد،با مبنای علمی خود بسنجد و در صورتی آن را اعلام کند که با مبنای علمی زمان خود مغایرت نداشته باشد.
خلاصه ماشینی:
"سودی که در این دوران دانش برد،بیشتر مربوط به ارشمیدس است که خود بردهای آزادشده بود و دربارهی بینهایت کوچکها و نسبتها بحث کرد.
در سدههای میانه تنها در شرق است که دانش میبالد و دانشمندانی همچون خوارزمی،ابوریحان بیرونی، ابو الوفای بوزجانی و بسیاری دیگر سربرآوردند و آنچه از دستشان برمیآمد،انجام دادند.
در اواخر دوران سدههای میانه است که فرانسیس بیکن و دکارت پیدا میشوند که آنها زیر تعقیب دولتهای انگلیس و فرانسه بودند.
کوپرنیک و کپلر به دنبال همآهنگی جهان و زیباییشناختی بودند و از این راه به کشفیات بزرگ خود رسیدند.
نیوتن از ابتدا کار خود را برمبنای تجربه و دانش قرار داد و اعلام کرد من فرضیه نمیپذیرم.
از این زمان به بعد فلسفه هم زیر تاثیر دانش قرار گرفت و فلسفهی علمی روزبهروز رونق بیشتری گرفت فلسفه بابد برمبنای دانش باشد و هرگونه توجیههای ذهنی از آن دور شود."