چکیده:
در این مقاله ابتدا کوشش شده است تا دو مفهوم کلیدی بحث، یعنی فقر و جنبشهای
اجتماعی تعریف و دیدگاههای مختلفی که به بررسی این مفاهیم پرداختهاند، معرفی
گردند. در رابطه با مفهوم فقر و جنبشهای اجتماعی همچنین به اغتشاش مفهومی
گستردهای که به ویژه در ایران وجود دارد اشاره شده و از دیدگاههای عمده در مطالعة
فقر و فقرزدایی یاد شده است. پس آنگاه با مروری بر مهمترین انواع جنبشهای
اجتماعی در غرب و در جهان سوم، تلاش شده است تا نشان داده شود که گرچه تغییرات
اساسی در سطح جهان ـ از جمله پیدایش دولت رفاهی، جذب شدن جنبشهای کارگری در درون
اتحادیهها و سندیکاها (که نهادهای میانجی برای بیآزارسازی جنبش کارگری محسوب
میشوند) و یا جهانی شدن ـ نقش طبقة کارگر و لذا جنبشهای کارگری را به شدت کاهش
داده است، لیکن روابط فقر و جنبشهای اجتماعی رابطهای پایدار باقی مانده است.
امروزه جنبشهای چندطبقهای جانشین جنبش متشکل کارگران گردیده لیکن هنوز تهیدستان
شهری مهمترین نیروی محرکة جنبشهای اجتماعیاند. از این رو، رابطه فقر و جنبشهای
اجتماعی در دورههای مختلف مورد اشاره قرار گرفتهاند. همچنین کوشش شده است تا نشان
داده شود که در حال حاضر بخش عمدهای از جنبشهای اجتماعی، خشونتستیز و
درونسیستمی میباشند و چنانچه دولتهای جهان سومی هوشمندانه آنها را به رسمیت
نشناسند امکان تبدیل شدن آنها به حرکات شورشگرانة تخریبی وجود دارد که ممکن است
به دخالت بیگانگان منجر شود.
خلاصه ماشینی:
"پس آنگاه با مروری بر مهمترین انواع جنبشهای اجتماعی در غرب و در جهان سوم، تلاش شده است تا نشان داده شود که گرچه تغییرات اساسی در سطح جهان ـ از جمله پیدایش دولت رفاهی، جذب شدن جنبشهای کارگری در درون اتحادیهها و سندیکاها (که نهادهای میانجی برای بیآزارسازی جنبش کارگری محسوب میشوند) و یا جهانی شدن ـ نقش طبقة کارگر و لذا جنبشهای کارگری را به شدت کاهش داده است، لیکن روابط فقر و جنبشهای اجتماعی رابطهای پایدار باقی مانده است.
لیکن در کشورهای غرب با بالا رفتن سطح زندگی که خود بهترین گواه رابطة فقر و جنبشهای اجتماعی محسوب میشود از یک سو و پیدایش اتحادیهها، سندیکاهای کارگری و دهها سازمان و نهاد دیگر که نقش میانجی طبقات را بازی میکردند از سوی دیگر، به نهادینه ساختن بیآزار جنبش کارگری مشغول بودند و چنین جنبشهایی را در درون سیستمهای غربی جذب میساختند.
گرچه آینده شاهد رادیکال شدن شدید گروههای تهیدست خواهد بود و اشکال جدیدی از حرکات جمعی بروز خواهد کرد، لیکن در حال حاضر مهمترین نکته آن است که دولتهای جهان سومی باید آگاهانه برخورد کنند زیرا جنبشهای اجتماعی با اهداف محدود و غیرساختارشکن میتوانند جانشین شورشیهای تخریبی شوند و این نکتهای سخت با اهمیت است.
اول آنکه همانگونه که عنوان گردید آمار یاد شده تفاوتهای بارزی را که در مقاطع مختلف دهة مورد بحث وجود داشته است نشان نمیدهد و ضمنا شکاف درآمدی و تغییر در الگوی مصرف ثروتمندان را منعکس نمیسازد؛ مهمتر آنکه گسترش فقر روستایی ـ که در نهایت به نقاط اسکان غیررسمی یا روستاها و سکونتگاههای پیرامون شهرهای بزرگ منتقل میشود ـ را نیز مخفی میکند."