چکیده:
مسئله فقر در ایران از ابعاد مختلفی مورد بررسی و کنکاش قرار گرفته است. با بررسی
کلیه مطالعات صورت گرفته در مورد پدیده فقر در ایران چه از منظر متدولوژیکی و چه از
منظر کاربردی (سیاستهای اجرایی) مشاهده میشود که علیرغم تمامی دستاوردهای علمی و
نظری در این حوزه کشور ما هنوز در نوع مواجهه و حل این معضل اقتصادی ـ اجتماعی و
فرهنگی ناموفق بوده و با چالشهای بسیاری روبروست. فقدان یک اراده ملی برخاسته از
درون دولت، ملت، بخش خصوصی و نهادهای مدنی موجب گردیده است که نحوه برخورد با این
پدیده، بهدلیل عدم اجماع در میان صاحبنظران از فقر و به دنبال آن وجود توصیهها و
رهنمودهای متفاوت و بعضا متعارض و اتخاذ روشهای ناکارآمد در رفع فقر، پیچیدهتر
شده و حل آن طولانیتر شود.
این پژوهش بانگاهی نقادانه علل ناکامی و ناکارآمدی ریشهکنی فقر در ایران را با
بررسی مباحث مختلفی چون رویکردهای مختلف در حل فقر، گذشته و سابقه فقر در ایران،
بررسی سیاستهای کلان کشور در فقرزدایی مورد توجه قرارداده و نشان میهد به دلایل
بسیاری از جمله تعارض و عدم انطباق نظریه و عمل (و درصورت ادامه روند فعلی) مسئله
فقرزدائی در ایران با موفقیت قابل توجهی همراه نخواهد بود. در انتها با جمعبندی و
نتیجهگیری؛ ضرورت تشکیل کمیته ملی فقرزدایی با عضویت نمایندگانی از دولت، بخش
خصوصی و نهادهای مدنی جهت ساماندهی برنامههای فقرزدائی در ایران را یادآور میشود.
خلاصه ماشینی:
"(اگر چه این موارد تنها در بردارنده فقر اقتصادی هستند اما پیشبینی میگردد که طی دهه آینده موارد فقر فرهنگی، اجتماعی و به عبارتی فقر قابلیتی در قالب شاخصها و معیارهای پذیرفته شده جهانی به منصه ظهور رسیده و به کمک آنها بتوان میزان فقر یک کشور را در حوزه دموکراسی و حتی رفتارهای اجتماعی با سایر کشورها مقایسه و ارزیابی نمود) در واقع میتوان آرمانهای فوق را به شکل زیر طبقهبندی کرد: ـ فقر غذایی، آرمان 1: ریشهکنی فقر شدید و گرسنگی؛ ـ فقر آموزشی، آرمان 2: دستیابی همگانی به آموزش ابتدایی؛ ـ فقر بهداشتی، آرمانهای 4 و 5 و 6 و 7: یعنی کاهش مرگ و میر کودکان، بهبود سلامت مادران، مبارزه با HIV/AIDS و تضمین پایداری محیط زیست (در این آرمان بهبود چشمگیر در زندگی حداقل 100 میلیون زاغهنشین تا سال 2020 دیده شده است).
به عبارت دیگر از آن جایی که «وضعیت فقر در ایران» به شکل منسجم و مورد تایید و تصدیق تمامی کارشناسان و متخصصین این امر وجود ندارد، لذا مشکل بعدی را رقم خواهد زد و آن اینکه فرد سیاستگذار نیز با توجه به وجود راهحلها و رهنمودهای مختلف در زمینه حل مسئله فقر که توسط طیف گستردهای از افراد و سازمانهای مختلف صورت گرفته است، دچار ابهام و تردیدهای جدی شده و با اتخاذ سیاستهای مختلف و بعضا متعارض (چون به دلیل همان عدم اجماع ممکن است سیاستها توسط یک پژوهش توصیه گردد اما توسط مطالعه دیگر مردود قلمداد شود) حل این مسئله را پیچیدهتر نموده و حتی از دستیابی به اهداف فقرزدائی در ایران نیز دور گردد."