چکیده:
نتایج نشان داد که برخلاف نتایج پارهای از پژوهشها،هویت ادراکی نیز دچار خطای نمود ادراکی میشود.پژوهش پس از برسی الگوهای ادراکی به طرح سوالاتی نیز در این زمینه پرداخته است. هدف از پژوهش حاضر بررسی قدرت تشخیص نمود ادراکی از واقعیت ادراکی در کودکان پیشدبستانی است.گروه نمونه مشتمل بر شصت کودک با فاصله سنی 3/5-4/5 ساله بود که از کودکستانهای منطقه دو آموزش و پرورش شهر شیراز بهطور تصادفی انتخاب شدند.تاثیر آموزش بر قدرت تشخیص نمود از واقعیت و عوامل جمعیتشناختی بررسی و کنترل شد.به منظور کنترل تاثیر آموزش،گروه نمونه بهطور تصادفی به دو گروه 30 نفری گواه و آزمایش تقسیم شدند و آموزش به شکل انفرادی برای گروه آزمایش صورت گرفت. نتایج اولیه نشان داد که عامل آموزش و نیز عوامل جمعیتشناختی بر نحوه ادراک کودک تاثیری ندارند.لذا تحلیل دادهها روی کل نمونه 60 نفری صورت گرفت.نتایج در کل،حاکی از آن بود که هر اندازه امکان مقایسه خاصههای نمودی با خاصههای واقعی ممکن باشد، خطای نمود ادراکی کاهش مییابد.مطابق این الگو،خاصههای ذهنی بیشترین خطای نمود ادراکی را از خود نشان دادند،سپس خاصههای عینی(مصل اندازه شیی)که کودک معیار مقایسهای حقیقی برای آن در مقابل خو ندارد و در انتها،کمترین خطای نمود ادراکی مربوط است به خاصههای عینیای که کودک میتواند آن را با شیی حقیقی مقایسه کند.همچنین
خلاصه ماشینی:
"مثل این پرسش که"آیا میتوان آن(گل)را کاشت و آب داد؟"دیگری خاصه رنگ (cp) 3،مثل اینکه"آیا گل واقعا سیاه است یا واقعا قرمز؟"و سومی خاصه اندازه (sp) 4،مثل این پرسش که"آیا پرتقال واقعا این اندازه است؟" برای اندازهگیری تاثیر وجود یک معیار واقعی در شناخت نمود ادراکی،خاصههای رنگ و اندازه هم به صورت منفرد و هم به حالت مقایسهای(یعنی مقایسه با شیء واقعی)مورد سوال قرار گرفت.
1)الگوی ادراکی مربوط به ماهیت و خاصههای ذهنی در مقایسه با خاصههای عینی: نتایج در مجموع نشان داد،زمانیکه از کودکان در مورد ماهیت و خاصههای ذهنی موضوعات سوال میشود آنها بیشتر تحت تاثیر نمود اشیا قرار میگیرند تا خاصههایی از قبیل رنگ و اندازه.
اول آنکه در پژوهش فلاول(8891) خاصههای اشیا تنها شامل خاصههای عینی(رنگ و اندازه)میشد و شامل خاصههای ذهنی(مثل تصور قدرت پرواز برای پروانه،تصور آب دادن به گل و تصور پختن و خوردن برای تخممرغ)نبود و دوم آنکه نحوه طرح پرسش دربارهء رنگ و اندازه بدین شکل بود که از کودکان سوال میشد که آیا این شیء(مثلا گل)واقعا به رنگ سیاه(به فرض)است؟ و یا آیا این شیء(مثلا پرتقال)واقعا به این اندازه(دیدن شیء در اندازه غیرطبیعی) است؟این قبیل پرسشها میتوانست این اشتباه را ایجاد کند که کودک معنای واژه واقعا را به وضعیت کنونی شیء اطلاق میکند که در نتیجه موجب میشد که پاسخ او به سوال درست باشد.
در آخر،ذکر این نتیجه مهم است که پرسشهای به عمل آمده از آزمودنیها در مورد مقایسه هویت سه شیء گل و پروانه-که در حضور کودک ساخته میشد-و تخممرغ که از قبل آماده شده بود میتواند بیانگر غلبه بیشتر خطای نمود ادراکی در مورد تخممرغ نسبت به گل و پروانه باشد."