چکیده:
درآمد فرد افزایش بیشتری خواهد یافت.بکر و مینسر هردو معتقدند آموزش از طریق ارتقای سطح تواناییها،زمینهء افزایش درآمدهای فردی و اجتماعی را فراهم میسازد،و از پراکندگی در توزیع درآمدها میکاهد. مطالعات انجامشده در کشورهای توسعهیافته و درحالتوسعه،همه مؤید همبستگی مثبت و معنادار بین میزان تحصیلات و سطح درآمدها میباشند.ازآنجا که حدود 75 درصد از درآمد افراد،ناشی از دستمزدهاست،و با توجه به آنکه دستمزدها به شدت تحت تأثیر میزان مهارتهای کسبشده و تواناییهای ناشی از آموزش قرار دارد،به این نتیجه کلی میتوان دست یافته که آموزش بهتدریج از توزیع ناعادلانه درآمدها میکاهد و پراکندگی موجود در آن را تقلیل میدهد.مطالعات انجامشده در ایران نیز نشان میدهند که آموزش تأثیر قابل ملاحظهای بر سطح درآمدها و توزیع عادلانهتر آن داشته است. چندی است که طرفداران نظریه سرمایه انسانی معتقدند در بلندمدت،بهترین راه برای تغییر در توزیع درآمدها،سرمایهگذاری در سرمایه انسانی است که به توانمند کردن افراد جامعه دامن میزند.آنها بر این باورند که برای عادلانه کردن توزیع درآمدها،باید ساختار تغییر کند و یکی از راههای تحول در ساختارها،سرمایهگذاری در آموزش و کسب مهارتهاست گری بکر1،ژاکوب مینسر2،در زمینه اثر آموزش بر توزیع درآمدها مطالعه کردهاند.در این زمینه بکر معتقد است سرمایهگذاری در آموزش به توزیع عادلانهتر درآمدها میانجامد و مقدار بهینه سرمایهگذاری در آموزش را ناشی از تلاقی دو نیروی عرضه فرصتها و امکانات آموزشی قابل دسترس و تقاضا برای سرمایهگذاری،که متکی بر تواناییهای فردی است میداند.او بر این باورست که سرمایهگذاری در آموزش تا جایی ادامه مییابد که بازده نهایی سرمایهگذاری در تحصیلات،با هزینه نهایی ناشی از آن برابری کند.از سوی دیگر مینسر، با استفاده از تابع درآمدها توضیح میدهد که علاوهبر"درآمدهای پایه"،که به میزان تحصیلات بستگی ندارد،درآمد هر فرد تحت تاثیر هزینههای سرمایهگذاری در آموزش،و نرخ بازده آن قرار میگیرد.هرقدر میزان سرمایهگذاری در آموزش و نرخ بازده آن بالاتر باشد،
خلاصه ماشینی:
"در این زمینه بکر معتقد است سرمایهگذاری در آموزش به توزیع عادلانهتر درآمدها میانجامد و مقدار بهینه سرمایهگذاری در آموزش را ناشی از تلاقی دو نیروی عرضه فرصتها و امکانات آموزشی قابل دسترس و تقاضا برای سرمایهگذاری،که متکی بر تواناییهای فردی است میداند.
ازآنجا که حدود 57 درصد از درآمد افراد،ناشی از دستمزدهاست،و با توجه به آنکه دستمزدها به شدت تحت تأثیر میزان مهارتهای کسبشده و تواناییهای ناشی از آموزش قرار دارد،به این نتیجه کلی میتوان دست یافته که آموزش بهتدریج از توزیع ناعادلانه درآمدها میکاهد و پراکندگی موجود در آن را تقلیل میدهد.
برای روشنتر شدن بحث،میتوان به سه مورد فرضی زیر توجه کرد: 1-چنانچه فرصتها و امکانات تأمین مالی برای همه یکسان باشد،بدین معنا که دسترسی به منابع مالی برای سرمایهگذاری بیشتر در آموزش برای همه با یک هزینه یکسانی میسر باشد،در این حالت،همهء افراد دارای یک منحنی عرضه (S) یکسان و مشابه خواهند بود(نمودار 4).
از طرف دیگر،هرقدر درآمد والدین بیشتر باشد،سایر سرمایهگذاریهای مکمل خانوار در سرمایه انسانی بیشتر خواهد بود(سرمایهگذاری در آموزشهای اضافی،در بهداشت و درمان،در مهاجرت به مناطقی که فرصتهای شغلی بهتری وجود دارد،در کسب اطلاعات در مورد عرضه و تقاضای بازار کار)و این امر به تواناییهای بیشتر و درآمد بالاتر افراد منجر خواهد شد.
چنانچه جامعه بتواند،از یکسو سطح تواناییهای جوانان را توسعه،و بر میزان بازدهی سرمایهگذاری در سرمایه انسانی بیافزاید،و از دیگرسو،فرصتهای آموزشی برابری را به وجود آورد،به صورتی که زمینهء ادامه تحصیل برای دانشآموزان و دانشجویان علاقهمند به ادامه تحصیل مساعد شود،و هیچکس به دلیل مشکلات مالی از ادامه تحصیل انصراف ندهد،در این صورت،آموزشهای بیشتر بهطور قطع به تواناییهای بالاتری دامن خواهد زد،و تواناییهای بیشتر بر قدرت تولید و قدرت ایجاد درآمد خواهد افزود."