خلاصه ماشینی:
"حال اینکه ما وقتی تاریخ اسلام را میبینیم و بعد هم از زمان پیغمبر تا حالا،درست اسلام را و کسانی که اسلام را تبعیت کردهاند مطالعه میکنیم،میبینیم که درصدر اسلام،پیغمبر از همین طبقه پایین بود است و:«من الله علی المؤمنین اذ بعثفیهم رسولا من انفسهم»این از خود این طایفه پایین،نه اینکه انسان بوده.
اگر در حوزههای علمیه و همینطور دردانشگاهها و تزکیه نباشد،این علمهایی که در آنجا انباشته میشود،یک انباری است که خدای تعالی این تعبیر را در آن فرموده: {/«مثل الذین حملوا التوریة ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا»/}(جمعه،5) این کسی که حتی علم توحید را،علم ادیان را،علم اخلاق را،همه این علوم رادارد،لکن تزکیه نکرده نفسش را،این یک موجود خطرناک میشود برای جامعه و یکدانشگاهی که جوانهایی که در آنجا میروند که آموزش ببینند،نه آموزش آنآموزش است و نه پرورشش پرورش و اگر آموزشش هم آموزش صحیح باشد،اگرتزکیه نشده باشد این آدم،بعد از تزکیه،تعلیم و تربیت هست،اگر تزکیه نشده باشدو علم وارد بشود در یک قلبی که مزکی نیست،این فاسد ایجاد میکند و خدا نکند کهفسادی از جانب عالم که مزکی واقع بشود...
18 بنابراین،نبی ولایت و امارت بر مؤمنین دارد،و همان امارت و ولایتی که براینبی اکرم(ص)است برای علماء نیز ثابت میباشد،چون در آیه حکم روی وصفعنوانی آمده و در روایت هم تنزیل در وصف عنوانی شده است،به علاوه میتوانیم به آیاتی که برای رسول احکامی را ثابت کرده است استدلال کنیم مانند آیۀ شریفه{/«اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»/}به اینکه بگوییم رسول و نبیدر نظر عرف فرقی ندارند(اگرچه در بعضی روایات بین رسول و نبی از نظر کیفیت نزولوحی فرق گذاشته شده است)ولی نبی و رسول در نظر عرف و عقلا به یک معنیمیباشند."