چکیده:
روش مقایسهای جایگاهی مهم در اغلب رشتههای علوم اجتماعی دارد و کاربرد این روش در مطالعات سیاسی نیز نقش موثری در درک و تبیین صحیحتر مسائل سیاسی داشته است. با وجود این، نظریههای رایج در سیاست مقایسهای، به دلیل تقلیلگرایی یا کلگرایی، نتوانستهاند دقت و فراگیری را در کنار یکدیگر داشته باشند. نظریههای رایج در ادبیات سیاست مقایسهای، در هر دو پارادایم اثباتگرایی و تاریخگرایی، که شامل پنج محور کلی نظریه سیستمها، نظریههای فرهنگ، نظریههای توسعه، نظریههای طبقات و نظریه اقتصاد سیاسی است، نتوانستهاند چارچوب نظری دقیق و در عین حال فراگیری را ایجاد کنند که بتوان بر اساس آن به مقایسه مسائل سیاسی پرداخت. در این مقاله، با نقد و بررسی مبانی هستیشناسی، معرفتشناسی و روششناسی پارادایمها و نظریات موجود در سیاست مقایسهای، از «نظام امنیتی» به عنوان چارچوبی بدیل برای مطالعه سیاست مقایسهای یاد شده و مبانی نظری و مولفههای مفهومی آن بررسی شده است.
Comparative studies approach has a significant place in many branches of Social Sciences. Furthermore، employing this approach in political studies has an effective role in the correct comprehension as well as explanation of political issues. However، due to their deductive or generalist feature، the well known theories of comparative politics have not been able to contain accurate feature together with comprehensiveness. These theories، at both paradigms of positivism and determinism، which encompass theories of System، Culture، Development، Class and Political Economy، have not been able to establish an accurate and comprehensive framework according to which comparing political issues would be possible. While discussing and criticizing the anthological، epistemological and methodological foundations، this paper discusses the Security System as an alternative framework to study comparative politics as well as its theoretical and conceptual elements.
خلاصه ماشینی:
scitilop evitarapmoc fo seiroeht o} به عبارت دیگر،هم روش و هم رشته سیاست مقایسهای از قدرت تبیین بیشتری نسبت بهدیگر روشها و شاخههای مطالعات سیاسی برخوردارند،اما نظریههای سیاست مقایسهایچنین قدرت تبیینی ندارند و چارچوب نظری دقیق و فراگیری که هم ابعاد مختلف تحولاتسیاسی،اقتصادی،فرهنگی و اجتماعی را دربرگیرد و هم امکان بررسی تمام کشورها یا حتیتحولات فروملی و فراملی را نیز داشته باشد،وجود ندارد.
چنانچه نظریههای رایج در ادبیاتسیاست مقایسهای را در هر دو سنت فلسفی اثباتگرایی{o1o}و تاریخگرایی{o2o}مورد توجه قراردهیم،حداکثر پنج محور کلی شامل نظریه سیستمها{o3o}،نظریههای فرهنگ{o4o}،نظریههای توسعه{o5o}،نظریههای طبقات{o6o}و نظریه اقتصاد سیاسی{o7o}3در ادبیات موجود سیاست مقایسهای قابلتشخیص است که هرچند هریک از این نظریات،در موضوع مورد بررسی خود،از توان تبیینکنندگی بسیاری برخوردارند،اما شناختی که هریک به صورت جداگانه ارایه میکنند،کاملنیست و ملاحظات معرفتشناختی و روششناختی نیز امکان ترکیب این نظریات برایدستیابی به شناختی کامل را نمیدهد.
در واقع،هرچند نظریههای سیاست مقایسهای به نسبت دیگر نظریات رایج در مطالعاتسیاسی از قدرت تبیینکنندگی بیشتری برخوردارند و مطالعات سیاسی بدون این نظریاتهویت واقعی خود را از دست میدهد،اما از یکسو،کاربرد مستقل هریک از این نظریاتتقلیلگرایانه{o8o}است و از سوی دیگر،امکان ترکیب آنها با یکدیگر به دلیل تفاوتها و حتیتعارضهای معرفتی و روششناختی وجود ندارد.
20در واقع،دوپارادایم متعارف و انتقادی مورد نظر چیلکوت،نماد دو جریان فکری اصلی هستند که بهواسطه آنها تمایز میان لیبرالیسم و مارکسیسم،اثباتگرایی و تاریخگرایی و رفتارگرایی و«پسارفتارگرایی»قابل فهم است و نظریههای سیاست مقایسهای که در قالب نظریه سیستمها،نظریههای فرهنگ،طبقات،توسعه و حتی اقتصاد سیاسی عرضه شدهاند،از این دو جریانفکری اصلی متأثر هستند.