خلاصه ماشینی:
"در این مقاله برآنیم تا به نقد و بررسی نظریههای غرب محور در توسعه سیاسی بپردازیم و درصدد آزمون این فرضیه هستیم که جوامع مختلف راههای خاص خود را برای توسعه و نوگرایی دارند و تعمیم بیچون وچرای الگوهای توسعه غربی در نظر و در عمل با مشکل جدی مواجه است.
هدف اصلی از این مطالعات نشان دادن این واقعیت است که بسیاری از مفاهیم سیاسی در غرب را نمیتوان دارای ارزشهای جهانشمول دانست و آنها را به کلیه جوامع بشری که تاریخی دیگر دارند و از ساختارهای اجتماعی متفاوتی برخوردارند تعمیم داد.
از جملۀ نویسندگان مشهور این رویکرد بن دیکس21میباشد که در مطالعات خود با بر رسیدن نحوه شکلگیری دولت-ملتها و به این نتیجه میرسد که مفاهیم حاصل از نوگرایی سیاسی در غرب زاییده فرهنگ و تمدن غربی میباشند و به ناحق مفاهیمی نظیر دولت،حزب،جامعه مدنی مانند آن،جهانشمول و قابل تعمیم به کلیه جوامع تصور شدهاند.
در این میان پژوهشگرانی چون کارل پولانی و لویی دومون1نشان دادند که اقتصاد تنها در جوامع غربی به منزلۀ یک متغیر مستقل ظاهر میشود؛با وجود این برتراند بدیع در کتاب سیاست تطبیقی خود ضمن تأیید نارسایی نظیه مارکس معتقد است، اشتباه بزرگ اینگونه نظریات این است که معتقدند بازیگران اجتماعی در اقصی نقاط عالم راهبردهای یکسانی را اتخاذ میکنند و در نتیجه در اندونزی،اروپا و عربستان سعودی،کسانی که دارای حرفه یکسانی هستند به یک شکل تصمیم میگیرند.
,Social Change And History:Aspect of Western Theory of Development, New York,Oxford University Press,p."