چکیده:
قوم مداری اندیشه، شکلگیری معرفت در بستر تاریخ و فرهنگ، از معضلات معرفتی پست
مدرنیسم است. مدرنیسم برای غلبه بر مشکلات معرفتی و خشونت دوران روشنگری به جستجوی
عقلانیت عینی و تجربهگرایی عاری از ارزش داوری پرداخت. نقد مدرنیسم نشان داد همه
شاخههای معرفت قوم مدارند. از نظر پست مدرنیستها، مشاهدات گرانبار از
نظریهاند و دانشمندان، روشهای تحقیق و موضوعات پژوهشی، همه محصول اجتماعند.
عدهای نتیجه گرفتند که در فضای پست مدرن هر گونه حرکت علمی محکوم به شکست است.
برخی کوشیدند آثار عقلانیتهای خاص را که بر روند پژوهش تأثیر گذارند، تحت محاسبه
درآورند و از این طریق به عینیت نزدیکتر شوند. از نظر واتسن نقطه شروع این تلاش
توجه به وجود مؤلفههای ایدئولوژیک در پژوهشهای علمی است. بدین ترتیب میتوان
ایدئولوژی موضوعات مورد مشاهده را برای گسترش فرضیههای هنجاری یا جامعهشناختی به
کار برد و آزمایش این فرضیهها را با هدف حجتآوری یا قوم مداری هدایت کرد. نتایج
این رویکرد دفاع از عقلانیت، عینیت متوازن و حفظ دموکراسی علمی است. عدم توجه به
تفاوت مطالعات تجربی و غیر تجربی در این الگوی پژوهشی میتواند به تحویل گرایی
بیانجامد.
Ethnocentrism of Thoughts، formation of knowledge within history and culture، is one of the epistemic difficulties of postmodernism. To overcome the epistemic problems and violence of Enlightenment، modernism was in search of an objective rationality and a value-free empiricism. Critiques of modernism showed that all branches of knowledge are ethnocentre. From the postmodern point of view، all observations are theory-laden، and scientists، research methods and problems، all are social constructions. Some scientists concluded that in the postmodern framework every scientific movement will fail. Some tried to account the influence of special rationalities on the process of investigation، and thus to be nearer to the objectivity. According to Watson، the beginning of this effort is to regard the ideological elements in the scientific researches. Therefore، the ideologies of the observed can be used to develop both normative and sociological hypotheses. Tests of these hypotheses، then، could be conducted with either an apologetic or an ethnocentric intent. The advantages of this approach would be the defense of rationality، a balanced objectivity، and the establishment of scientific democracy. Neglecting the difference between empirical and non-empirical studies in this research model can lead to reductionism.
خلاصه ماشینی:
"یکی از ابعاد مهم بررسی الگوهای مطالعه میان رشتهای از جمله الگوی محیط ایدئولوژیک این است که آیا الگوی پژوهش، ابزارها و فرایند مطالعه میان رشتهای در شاخههای مختلف دین پژوهشی یکسان است؟ آیا میتوان الگوی یکسانی برای مطالعات تجربی در دین، همچون روانشناسی دین و جامعه شناسی دین، و مطالعات غیر تجربی در دین، مانند تفسیر و فلسفه و عرفان، به کار برد؟ مطالعات تجربی-غیر تجربی رایج همچون برخی مسایل فلسفه، عرفان و روانشناسی دین در چنین الگویی چه سرنوشتی دارند؟ آیا بررسی مسألهای چون خودشناسی[i] در روانشناسی امروز که علاوه بر ابعاد تجربی ابعاد فلسفی نیز دارد، در چنین الگویی میگنجد؟ مسأله دیگر این نوشتار بررسی توانایی الگوی محیط ایدئولوژیک در جمع قوم مداری، جهانشمولی و عینیت است.
چنین فرض میشد که این عقلانیت عینی، افزون بر بهبود بخشیدن به زندگی از طریق علم، نسبت به آرمانهای ایدئولوژیک خود بی طرف است و میتواند فرایندی عاری از ارزش داوری برای میانجی گری تعارضهای مختلف باشد.
4. الگوی محیط ایدئولوژیک شکلگیری مشاهدهگر و مشاهده شده در چارچوب موقعیتهای حاصل اجتماع، عدهای از محققان را بر آن داشته است که تلاش کنند آثار عقلانیت خاص سنت و مشاهدات گرانبار از نظریه را بر مطالعات علمی تحت محاسبه درآورند.
نتیجه دیگر این تحلیل آن است که ایدئولوژیهای موضوعات مشاهده شده را میتوان برای گسترش فرضیات هنجاری یا جامعه شناختی به کار برد.
محققان دیگر ممکن است بخواهند با هدف قوم مداری در جهت تکذیب این فرضیهها حرکت کنند برای مثال آنها چنین ادعاهایی درباره «خود» و یا «ما» کردهاند، اما این دادهها نشان میدهد ادعای آنها کاذب است."