خلاصه ماشینی:
"اما بحران مالی چیست؟چرا رخ میدهد؟بحران 8002 به چه دلایلی رخ داد؟آیا آن بحران اجتنابناپذیر بود؟آیا ضعف کارشناسان و سرمایهگذاران* حرص و زیادهخواهی ایشان،یا کوتاهی سیاستگذاران و ناظران بانکی و مالی موجب بحران شد؟آیا آن بحران یکباره شکل گرفت؟آیا والاستریت در بحران بیتقصیر بوده است؟آیا معترضان به والاستریت و کسانی که خواستار تصرف آن هستند،صرفا دستهای از آشوبطلبان بیکار محسوب میشوند که فرصتی برای عقدهگشایی یافتهاند؟آیا چنین بحرانی بر اوضاع اقتصادی و شغلی در نقاط دوردست دنیا نیز اثر میگذارد؟آیا کشوری مانند ایران-که حداقل رابطهء سیاسی و اقتصادی ر با ایالات متحده را برقرار کرده است-از این آشوب کاملا جان سالم به در میبرد(برده است)؟از آن رویداد چه میتوان آموخت؟ در این مقاله سعی خواهد شد در قالب سه بخش به سؤالات فوق پاسخ داده شود.
بانک مرکزی ایالات متحده و بانکهای مرکزی ایالتی از نیمهء سال 7002 سعی کردند نگذارند که نزول بازار وامهای کمتر از بهینهء مسکن،به چنین بحرانی منجر شود.
بانکها هم به این دلیل خسارتهای احتمالی را در بیشترین میزان ممکن برآورد (به تصویر صفحه مراجعه شود) کرده،قیمتها را کمتر از قیمت پایه اصلی اعلام میکنند که موجب تخریب اعتماد در بازار مالی و تشدید معضلات بانکی میشود.
البته بانک مرکزی وظیفهء ناظر مخاطرهء نظام یافته را-در صورت قصور بنگاهها-برعهده داشت ولی از اختیارات کامل برای نظارت بر بانکهای سرمایهگذاری،صندوقهای تأمین اعتبار،و معاملهکنندگان مشتقات غیربانکی برخوردار نبود.
بسیاری از سرمایهگذاران یا مدیران مخاطره سعی میکنند با فراهم کردن بیمه یا گزینههای افزدن ارزش دفتری در برابر رخدادهای مالی با احتمال اندک،سود خود را افزایش دهند(معاوضه قصور اعتبار یکی از اینهاست)."