چکیده:
حکیم ابوالقاسم فردوسی، از شاعران سده چهارم هجری است که در سی سال تلاش بیوقفه، موفق به تألیف دیوان بینظیر خود، شاهنامه گردیده است. شعر فردوسی از همان زمان سرایش تاکنون، ذهن و زبان بسیاری از دانشوران را به خود معطوف داشته است. از آنجا که فردوسی در علوم اسلامی نیز صاحبنظر است و در عصر حیات او مباحث کلامی زیادی مطرح بوده، شاهنامه مشحون از تفکرات مذهبی اوست. اگرچه در مورد اعتقادات وی اختلاف وجود دارد لکن، وی بیتردید مسلمان و امامیمذهب است و در جایجای شاهنامه، شواهد بسیاری بر این مدعا وجود دارد. بحث مهم و سرنوشتساز ولایت و وصایت امیرالمومنین (علیه السلام) موضوعی است که نگارنده در حد بضاعت مزجه خود آن را در شاهنامه کاویده است. باشد که این ناچیز، در آستان شاه ولایت، مقبول افتد.
خلاصه ماشینی:
میگوید: «قال رسول الله (صلی الله علیه [و آله] و سلم): انا مدینه العلم و ابوبکر و عمر و عثمان سورها و علی بابها؛ فمن اراد العلم فیأت الباب[15]» و نکته جالب اینکه حتی او هم که قصد فضیلتزدایی از ساحت مقدس امیرالمؤمنین (علیه السلام) و فضیلتزایی برای خلفا را دارد، از شدت کثرت نقل حدیث مدینه العلم، اصل آن را که نبی مکرم، مولا را به عنوان باب ورود به معارف نبوی معرفی میکند نتوانسته محو کند.
به قول حافظ: جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند فردوسی نیز در اینجا به همین معنا اشاره دارد و میفرماید: یکی پهنکشتی بسان عروس بیاراسته همچو چشم خروس محمد بدو اندرون با علی همان اهل بیت نبی و ولی که بیان حدیث مشهور سفینه نوح است.
[42] حکیم در ادامه، خوانندگان را دعوت به تمسّک به کشتی نجات میکند: خردمند کز دور دریا بدید کرانه نهپیدا و بن ناپدید بدانست کو موج خواهد زدن کس از غرق بیرون نخواهد شدن به دل گفت اگر با نبی و وصی شوم غرقه دارم دو یار وفی همانا که باشد مرا دستگیر خداوند تاج و لوا و سریر مولا، صاحب تاج و لوا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) میفرماید: «لوای خداوند در قیامت به دست علی خواهد بود و آن لوای حمد است که بر آن نوشته شده:لا اله الا الله.