خلاصه ماشینی:
"بهرغم همه اینها هنوز هم گویی به تعلق این تصویر به خودت باور نداری؛چرا که نمیتوانی آن را لمس کرده و در آغوش بگیری!پرنسس مارگاریتا!ما از هماکنون تو را احساس و تماشا میکنیم.
تمامی آنانی که آنجا در کنار تو هستند،اکنون با ما آشنا هستند و همگی ما جهت حل معما و راز این پیله نور و رنگ در اینجا هستیم.
پرنسس مارگاریتا!تو رویای نهان درون ما هستی!فعلا در آنجا بمان و از جایت تکان نخور!تو به خاطر تبدیل شدن به نور و رنگ،از زمان و مکان خود رهایی یافته و رویایی ممتد خود را به زمزمه ایستادهای!تو که با انعکاسهای دو آیینه به هیئتی واحد درآمده و در آیینه رؤیای ما حلول کردهای.
و تو که در آستانهی در ایستادهای،نگهبان اجتماع،نظام و زبان موجود،هم در درون و هم در بیرون، مرزی را که حفاظت میکنی بسیار لغزان به نظر میرسد!کسانی که خواهان خروج از این مکان بسته به سمت نور باشند،مجبور به دانستن اسم رمز شبانه هستند."