خلاصه ماشینی:
"من خودم به این مسئله هم فکر کردم وقتی با همین تیپ آدمها برخورد دارم میبینم که چقدر افسردهاند و از تلخی زندگی مینالند ولی وقتی موقع عمل میرسد و کار ارایه میدهند این سؤال پیش میآید که کارهاشان از عمق و بعد کافی برخوردار هست یا نه؟بهتر است این نمایشگاه را یک پانوراما ببینیم.
من هم دارم فضایی را ایجاد میکنم که یک تجربهی جمعی بتواند صورت بگیرد و برای اینکه آن را تجهیز کنی باید از آرمانهای قدرت که مثلا یک هیئت انتخاب و یا داوری یا هر چیز دیگری است فاصله بگیریم چرا که آن زمین بازی که برای تجربه باید آماده شود به نظر من بدینگونه مهیا میشود.
بههرحال مشکلی که با کلیت این نمایشگاه هست اینکه وقتی تو نمایشگاهی در این سطح برپا میکنی،در 4 گالری با یک تبلیغ گسترده که بخش عمدهی مخاطبانش یک سری دانشجو و هنرجویانی هستند که هنوز در اول راهند؛تو با دست گذاشتن روی تعدادی اثر هنری،یکسری مبنای بصری را خواهی نخواهی پیشنهاد میکنی؛فکر نمیکنی سطحی بودن آن حد اقل آسیبی برای نسل جوان باشد؟ خب،اگر دانشجوی فعال با ذهن آماده در این نمایشگاه وارد میشود میتواند تشخیص دهد و از هر کاری چیزی یاد بگیرد.
در این اثر وان در السکن خود را مجذوب تمایز مشخص میان کهن و روشهای فعالی زندگی که متأثر از غرب (به تصویر صفحه مراجعه شود) 3891،آمستردام است و در میان جوانان بیان میشود نشان میدهد،مضمونی که او در دهه 0891 در آمستردام کشف نمود."