خلاصه ماشینی:
"نمیدانم براساس چه منطقی بایدحتما کاری که چند قرن از آن گذشته است بهعنوان مصداق یکتعریف از یک نوع هنر آورده شود؟و آیا اگر کسی نمونهای از آثارهنرمندان معاصر را در اثر تألیفی خود بهعنوان نمونه بیاورد عملیغیرعلمی مرتکب شده است؟!!ضمن اینکه آقای حسینی در مورد اینتذهیب«واژه نهچندان درخشان»را بدون هیچ پایه علمی بهکارمیبرند که حتما حواشی آنرا نیز که برای تزیین اثر کار شده است جزتذهیب دانستهاند!که به هیچوجه چنین نیست؛وقتی سخن از تذهیباست همان کاری است که نقوش را دربر میگیرد و اتفاقا با همانادبیات آقای حسینی میتوان گفت کاری است شایسته.
اما محض اطلاع آقای حسینی کتابهای بسیاری-به قول وی حتیکتابهای معتبر-وجود دارند که در آنها گاهی تصویری از یکهنرمند با نام دیگری ذکر شده و یا تاریخی اشتباهی چاپ شده استکه بهطور طبیعی ناشر و مؤلف در چاپهای بعد آن را اصلاحمیکنند(که اتفاقا در مورد محجوبی و صادقی 1316 و 1319 اینچنینشده است).
این همه کنتراست رنگی و فرمی در این تابلو تماشاگر را به شدت بهوهم و خیال میکشاند و در اینجا این سؤال که در ابتدای گفتگو سعیدر بیان آن داشتم مطرح میشود که آیا به نظر شما یکی از عناصر مهمو جداناپذیر هر نقاشی همین نیست که بیننده به ورطه خیال و تعلیقکشیده شود و خود هنرمند هم در حد بالایی از خیالپردازی قرارداشته باشد؟ فکر میکنم که به هر حال خیال و خیالانگیز بودن امری است که قبلاباید در ذهن هنرمند رخ بدهد و بعد در یک فرم متعین متجلی بشود."