چکیده:
در این مقاله سعی شده است مفهوم حقیقت از منظر اندیشهء نئوپراگماتیستی رورتی مورد بررسی قرار گیرد.رورتی همانند بسیاری از فیلسوفان پست مدرن مفهوم حقیقت را انکار میکند.او در این کار از تفکرات پراگماتیستی و پست مدرنیستی بهره میجوید.رد ذهن به مثابهء آینهء طبیعت،ضد بازنمودگرایی،ضد ماهیت باوری و تأکید بر زبان از جمله مقدماتی است که رورتی از طریق آنها حقیقت را انکار میکند.او با توجه به این مقدمات نظریهء مطابقت صدق را رد و از نظریهء پراگماتیکی صدق از نوع جیمزی دفاع میکند.در این مقاله کوشیدهایم با استناد به نوشتههای رورتی مسالهء انکار حقیقت را مورد بررسی قرار دهیم.
خلاصه ماشینی:
"فرضیهء این مقاله این است که رورتی از طریق مقدماتی مثل رد مفهوم ذهن مثابهء آینهء طبیعت،ضد بازنمودگرایی،ضد ماهیت باوری و در نهایت با اولویت دادن به زبان به جای ذهن،حقیقت عینی را انکار میکند و معتقد است حقیقت در بستر زبان انسانی شکل میگیرد نه اینکه به صورت امری عینی در بیرون توسط ذهن کشف میشود.
با توجه به مسألهء بازنمایی که در فلسفهء مدرن معرفت شناسی محور نقش کلیدی داشت رورتی با ویتگنشتاین(بهعنوان یکی از سه قهرمان فلسفی او در کنار دیویی و هایدگر)همرأی و همدل بود که«تصویری که ما را اسیر کرده»همان تصویر ذهن به مثابهء آینهء طبیعت و فلسفه به مثابهء نگهبان این آینه است8.
رورتی همچنین معتقد است که ما تصویر آینهوار ذهن دکارتی را در نگرش جدید در فلسفهء تحلیلی معاصر نیز میبینیم که در آن به جای ذهن این بار این زبان است که به مثابه یک واسطه/رسانه عمل میکند و میتواند بازنمای دقیق واقعیتها باشد و همین زبان است که میان ما و واقعیتها مانع و حجاب تلقی میشود.
به هر حال پذیرش دیدگاه بازنمودگرایی مستلزم پذیرش حقیقتی عینی است که ذهن از طریق تصورات آن را می- شناسد و در نتیجه تمایز واقعیت و نمود به وجود میآید و رورتی با رد این دیدگاه یک گام دیگر به انکار حقیقت نزدیک میشود.
بنابراین نفی هر نوع ماهیتی بر هر چیزی و حتی انسان توسط پراگماتیستی مثل رورتی این امکان را برای او فراهم میکند که حقیقت عینی ثابت و ازلی ابدی نیز که ماهیت مشخصی داشته باشد وجود ندارد."