چکیده:
رابطهء زبان فارسی و عربی را در سه سطح باید بررسی کرد:تأثیر عربی در فارسی، فارسی در عربی،ادبیات تطبیقی،در این مقاله که به مرحلهء نخست میپردازد،نشان داده شده که از دوران ساسانی(-جاهلی عرب)،زبان عربی تعدادی واژهء فارسی(105 واژه شناسائی شده)با مفاهیم آنها وام گرفته است.طی چهار قرن نخستین اسلامی،وام واژههای فارسی در عربی سخت کثرت یافت،چندانکه تعداد آنها را میتوان بین 2000 تا 2500 کلمه برآورد کرد.علاوه بر واژگان،فرهنگ ایرانی نیز با شدت و کثرتی چشمگیر به جهان عرب راه یافت و فرهنگ تازهء عظیم پدید آورد که پس از این،باید«فرهنگ اسلامی،خواند نه«عربی».
خلاصه ماشینی:
"مقالات و بررسیها،دفتر 27،زمستان 18،ص 31-33 آذرتاش آذرنوش دانشکدهء الهیات و معارف اسلامی چکیده: رابطهء زبان فارسی و عربی را در سه سطح باید بررسی کرد:تأثیر عربی در فارسی، فارسی در عربی،ادبیات تطبیقی،در این مقاله که به مرحلهء نخست میپردازد،نشان داده شده که از دوران ساسانی(-جاهلی عرب)،زبان عربی تعدادی واژهء فارسی(501 واژه شناسائی شده)با مفاهیم آنها وام گرفته است.
اگر روساخت این متون در عبارتبندی و جملهپردازی نیز از لغزش و سستی به دور مانده،سبب آن است که ابن مقفع عربی را در میان دانشمندان بصره به نیکی تمام آموخته بود و توان آن را داشت که به زبانی ساده و تهی از هرگونه سجع و قافیه،داستانهای ایرانی را ترجمه کند.
درهرحال،آنچه برای ما اهمیت بسیار دارد و تأثیر واقعی فرهنگ فارسی را در ادبیات عرب آشکار میسازد،همانا جریانهای فکری و هنری ایرانی است که در آثار عربی میتوان یافت.
نیز در همین اشعار است که گاه آثارنژادپرستی او آشکار میگردد:آتشپرستی میکند،ابلیس آتش سرشته را بر آدمیزاد که از گل سرشته شده برتر میپندارد،خویشتن رایمانند شاعران متعدد دیگریاز نسل خسروان میانگارد در عوض،«اعراب چوپان را که اینک در اثر همنشینی با نژادگان فارسی و خوردن خوراکهای ایرانی به جائی رسیدهاند»تحقیر میکند(نک: بلاشر،ذیل bashshar در EI2 ؛ضیف،عباسی 1،102 بعد؛فاتحینژاد،ذیل«بشار» در دبا...
اکنون میتوان دورنمای زبان و ادب عربی را طی قرنهای چهارم و پنجم چنین ترسیم کرد:همه یا بخش اعظم فرهنگ کهن ایرانی اینک به زبان عربی انتقال یافته و با شعر و نثر آن درآمیخته است؛حامل این معانی،صدها واژهء فارسی است که بخصوص در شرق جهان اسلام رواج تمام دارند."