چکیده:
حکومت پذیری سازوکاری است که شهر مدرن را به شهری منضبط بدل کرده است. پیامدهای چنین شهری موضوع تاملات جامعه شناسان و فیلسوفان بوده است. برخی از نظریه ها بر اخلاق اجتماعی و فردگرایی دگرخواهانه و برخی دیگر بر شکلی از جامعه انضباطی تاکید کرده اند. نحوه تکوین جامعه انضباطی و شهر منضبط در کانون اصلی چنین مباحثی بوده است. چنین نظریه هایی عمدتا جهت توضیح شکل گیری جامعه ای با انضباط به کار گرفته می شوند، در حالی که در موضوع بحث ما چنین نظریه هایی بناست به تشریح آن چه که ما شهر بی انضباط می نامیم کمک کنند. این مقاله ضمن بحث حول نتایج یک تحقیق در باب نظارت و کنترل در جامعه نشان می دهد شهر بی انضباط در ایران از خصایصی چون احساس بی هنجاری در میان شهروندان، عدم احساس نظارت و کنترل، بی اعتمادی به نهادهای انضباطی و احساس عدم قطعیت قانون برخوردار است. سپس بر اساس چنین شاخص هایی به مولفه هایی از عقلانیت در زندگی روزمره می رسیم که متناسب با شهر بی انضباط است. شهر بی انضباط از نظر ما قبل از هرچیز متاثر از سازمان اجتماعی جامعه ای است که به چنین بی انضباطی ای دامن می زند.
خلاصه ماشینی:
"این مقاله ضمن بحث حول نتایج یک تحقیق در بابنظارت و کنترل در جامعه نشان میدهد شهر بیانضباط در ایران از خصایصی چون احساسبیهنجاری در میان شهروندان،عدم احساس نظارت و کنترل،بیاعتمادی به نهادهایانضباطی و احساس عدم قطعیت قانون برخوردار است.
در پایان به این پرسش مهم پاسخ خواهیمداد که محدودیتهای شکلگیری اخلاق شهروندی در تهران از چه عواملی ناشی میشوند وچگونه عقلانیت زندگی روزمرۀ شهری به بازتولید هنجارهای شهر بیانضباط کمک کرده است؟ هر اخلاقی و شهر منضبط اخلاق1مفهوم عامی است که در مکاتب فلسفی،نظریههای مختلف و مذاهب گوناگون به طورمبسوط مطرح شده است.
انضباط نیروهای بدن را(در قاموس اقتصادی فایدهمندی)افزایش میدهد و همین نیروها را(درقاموس سیاسی اطاعت)کاهش میدهد»(فوکو،1378:172)قدرت انضباطی به چند طریق عملمیکند:ابتدا،اقدام به توزیع افراد در مکان میکند؛با استفاده از روشهایی چون حصاربندی یعنیاختصاصی کردن یک مکان ناهمگن با همۀ مکانهای دیگر؛بهرهگیری از اصل شبکهبندی که در آنهر فرد جای خاص خود را پیدا میکند و در هر مکانی یک فرد جا میگیرد؛ضابطهمندی نهادهایانضباطی که معماری این کار را بر عهده گرفته است؛تعریف و تبیین عناصر واحد انضباطی به صورتردیف،که امکان تعویض و جایگزینی عناصر با همدیگر و فاصله بین آنها را فراهم میسازد،همانندردیفهایی که در کلاسهای درس به صورت ستونی یا خطی از دانشآموزان شکل میگیرند یاصفوف افراد نظامی در پادگانها ایجاد میشوند.
اکنون میتوان توضیح داد کهفقدان چنین اخلاقی در جامعه ما تا چه اندازه میتواند محصول ساختارهایی باشد که نهتنها بهبرقراری انضباط بیشتر کمک نمیکند بلکه خود مشوق جامعهای بیانضباط است."