چکیده:
این تحقیق با هدف تبیین نظریه ساخت و سازگرایی دیالکتیکی و ارائه چارچوبی برای
آموزش علوم، انجام گرفته است.ساخت و سازگرایی و به تعبیری، نظریه یادگیری و دانش
است.از این رو بررسی ماهیت علم و ماهیت یادگیری به عنوان مدخل ورود به بحث ساخت و
سازگرایی، مورد توجه قرار گرفته است.این دو، زمینه فهم عمیق و بنیادین نظریه ساخت و
سازگرایی را به عنوان پارادایمی که بهطور گسترده در عرصه تعلیم و تربیت مورد اقبال
قرار گرفته است، فراهم میآورد. در مرحله بعدی، با در نظر گرفتن ای دو مبنا، به
ارائه چارچوب نظری(متشکل از جهانبینی، دیدگاه معرفتشناختی، جایگاه روانشناختی
فعالیت ذهنی و ساختار تعلیم و تربیت)برای آموزش علوم تجربی، پرداخته شده
است.همچنین در بررسی آرا و اندیشههایی که این نظریهریشه در آنها دارد، به
اختصار به دیدگاههای ویگوتسکی و دیویی توجه شده است.نظریه فرهنگی-اجتماعی رشد و
تکامل روانی ویگوستکی، و توجه توأمان به ابعاد روانشناختی و اجتماعتی تعلیم و
تربیت از سوی دیوئی، به شدت در ساخت و سازگرایی دیالکتیکی مورد توجه بوده است.در پایان نیز، دیدگاههای اساسی این رویکرد درباره یاددهی و یادگیری و ابعاد
عملی و نظری آن، با تأکید بر حوزه آموزش علوم تجربی، مورد توجه قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
"و این دو، آن چیزی است که در این تحقیق از منظر ساخت و سازگرایان در مورد درس علوم تجربی، به آن خواهیم پرداخت تا از رهگذر آن، به چارچوب نظری مناسب برای آموزش علوم، دست یابیم، درک ماهیت علم بدان جهت اهمیت دارد که تلقی معلم از ماهیت علم، دانسته یا ندانسته در تدریس او و همچنین در القاء دیدگاه او نسبت به علم در دانشآموزان، اثر خواهد داشت(همان).
ابتدا به ارائه گزارش مختصری از دیدگاهها نسبت به علم یادگیری پرداخته شده، سپس با تحلیل مفاهیم مؤثر در پرداختن به چارچوب نظری مورد نظر، برای ایجاد آموزش علوم مبتنی بر آن، به بیان جایگاه و معنی ساخت و سازگرایی دیالکتیکی، پرداخته شده است.
برونر در مدل چهارم پداگوژی خود، تمایز بین دانش شخصی و آنچه از نظر فرهنگی دانسته تلقی میشود را، مشخصه خاص رویکرد تدریس میداند، بدین معنی که نه تمرکز انحصاری بر باورها و حالات التفاتی، و نه توجه به مذاکره در گفتمانها و رسیدن به توافق همگانی، در ساخت دانش کفایت نمیکند، بلکه عینیت دانش به این است که در معرض بررسی دقیق قرار گیرد و به وسیله بهترین شواهد، مورد آزمون قرار گیرد.
چند پیشنهاد پژوهشی: 1-بررسی چگونگی استفاده از مباحث مرتبط با تاریخ و فلسفه علم، در آموزش علوم تجربی و دورههای تربیت معلم؛ 2-بررسی اثرات ضمنی دیدگاه اثباتگرایانه حاکم بر آموزش علوم رایج در کشور، بر دانشآموزان و دانشجویان مرتبط با علوم تجربی؛ 3-بررسی سیر تاریخی تحول برنامه درسی و آموزشی علوم تجربی، به منظور فهم چرایی توجه به ساخت و سازگرایی، به عنوان یک پارادایم برای آموزش علوم تجربی در زمان حاضر، این پژوهش علاوه بر روشن کردن ریشههای تاریخی موجد وضع حاضر در آوزش علوم، برای پیشبینی تحولات احتمالی آینده آموزش علوم نیز، میتواند سودمند باشد."